با توجه به اینکه تعریف واضحی از تروریسم وجود ندارد و چون ماجرا به منافع ارکان قدرت بین المللی لطمه می زند مجامع بین المللی تصمیم ندارند تعریف واضحی از تروریسم بیان نمایند.
امروزه همه کشورها و حکام و دیکتاتورها وزورگویان مخالفین خود را تروریست معرفی می کنند در حالی که طبق همه موازین بین المللی بسیاری از اینان آزادیخواه و مبارز می باشند وبرای حق و حقوقی که تمام قوانین بین المللی آنها را تضمین کرده مبارزه می کنند و در مقابل خواسته های به حق آنها هیچ تحرکی از خود نشان نمی دهند.
به عنوان مثال طبق همه قوانین بین المللی وقتی که مردم فلسطین برای آزادی سرزمین خود مبارزه می کنند و یا مردمان یمن برای آزادی خود می جنگند و یا مردم بحرین برای ساده ترین حقوق مشروع خود مبارزه می کنند ویا مردم لبنان در مقابل اشغالگر از خود دفاع می کنند، نمی توان آنها را تروریست قلمداد کرد اما مشاهده می شود که برخی مجامع بین المللی که حقوق بگیر ایالات متحده هستند مثلا حزب الله لبنان را در گروه های تروریستی طبقه بندی می کنند.
اگر مقاومت مردم در قبال اشغالگر را می شد تروریسم قلمداد کرد پس ارتش آزادیبخش فرانسه که زمان اشغال این کشور توسط نازی ها تشکیل شده بود را نیز مجبوریم تروریست به حساب آوریم.
همچنین دیگر گروه های مبارزی که در سرتاسر گیتی برای مبارزه با اشغالگران و یا دیکتاتور ها تشکیل شدند نیز تروریست به حساب می آیند.
طبق همه موازین بین المللی اهالی کشور اشغال شده می توانند از چماغ و چاقوی آشپزخانه گرفته تا حتی سلاح های که از نظر بین المللی در جنگ ها فیما بین کشورها ممنوع گشته اند استفاده کنند، چون قوانین ومقررات بین المللی بر این نوع اشغالگران تعمیم نمی یابد.
وقتی این افراد اقدام به انجام کارهایی که موجب ایجاد رعب و وحشت در میان اهالی وغیر نظامیان می گردد می نمایند، آنوقت طبق همان تعاریف بین المللی عنوان تروریست بر آنها اطلاع می گردد، وبا توجه به اینکه این گروه ها دست به این کارها زدند پس تروریست به حساب می آیند.
همین عنوان را می توان بر افرادی که اقدام به انجام اعمالی که موجب ایجاد رعب و وحشت در میان غیر نظامیان می گردد را نیز می توان اطلاع کرد.
در برخی از این موارد عملیات تروریستی نوعی خط و مشی سیاسی بین المللی دارد و برخی کشورها برای اینکه بخواهند از مخالفین خود انتقام بگیرند اقدام به دفع تروریست ها برای انجام چنین عملیاتی می نمایند و در برخی موارد این عملیات بدون حمایت کشورها فقط به دلیل واکنش برخی اقشار جامعه به شرایط خود می باشد.
در واقع ماجرای واکنش برخی اقشار جامعه به شرایط خود امروزه به ابزاری برای گروه های تروریستی تبدیل شده تا از آن بر علیه دشمنان خود و دشمنان کشورهایی که حامی آنها هستند سوء استفاده کنند.
طی چندین قرن یهودیان رهبری گروه های تبهکار و تروریست بین المللی را بر عهده داشتند و دلیل اصلی انحراف آنها به این سمت و سو را می توان رفتار های نژاد پرستانه برخی کشورهای اوروپایی نسبت به آنها دانست.
امروزه همین ماجرا نسبت به مسلمانان در اوروپا تکرار می شود و برخی از جوانان مسلمان به دلیل شرایط نژاد پرستانه ای که در اوروپا با آن مواجه هستند به سمت همکاری با گروه های تروریستی و تبهکار روی می آورند.
در ایالات متحده نیز شاهد آن هستیم که رفتار گروه های نژاد پرست و حمایت رئیس جمهوری این کشور از این گروه ها منجر به آن گردیده که برخی به سمت اعمال خشونت بار روی بیاورند و برخی هم ممکن است به سمت اعمال تروریستی کشیده شوند.
پس اینجا ماجرا بیش از اینکه نوعی جنگ مذهبی و یا قومی باشد جنگی است میان افرادی که مورد آزار و اذیت نژاد پرستان قرار گرفته اند و قربانیان آنها.
در این شرایط باید فکر کرد و دید آیا بر این نوع قربانیان می توان عنوان تروریست اطلاق کرد و یا باید آنها را نیز در زمره گروه های مبارز برای نجات خود از آزار و اذیت نژاد پرستان تلقی کرد و باید توجه داشت که آن نژاد پرستان هستند که کنش های تروریستی انجام می دهند تا واکنش های تروریستی درو کنند.