نویسنده: محمدعلی هژبری، پژوهشگر روابط بین الملل
ایران گذرگاه آبی مهم برای افغانستان و افغانستان دروازه ایران به آسیای میانه و چین به حساب میآید. این کشور از سه بعد «فرهنگی- تمدنی»، «اقتصادی- توسعهای» و «سیاسی- امنیتی» جایگاه ویژهای در تأمین منافع و امنیت ملی ایران داشته و برای ایران، کشور نقطه تمرکز استراتژی بزرگ در سیاست «نفوذ به شرق» محسوب میشود.
از این روی حفظ امنیت در افغانستان در قالب یک مجموعه به هم پیوسته در آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و منطقه خلیج فارس مورد توجه ایران بوده و بر اساس آن ناامنی در این منطقه به معنای ناامنی برای کل منطقه میباشد.
باید اذعان کنیم، روابط ایران و افغانستان در دوره جدید یعنی در دوره پساطالبان، بسیار حسنه و همراه با حُسن همجواری بوده است. افغانها، دوره حامد کرزی و غنی را بهترین دوره روابط خارجی افغانستان و ایران در تاریخ تحولات معاصر کشورشان میدانند، چرا که علی رغم تهدیدهایی که پیرامون ایران شکل گرفته بود، یعنی حضور ناتو و آمریکا در افغانستان، ایران هیچگاه در امور داخلی این کشور مداخله نکرد، بلکه هممواره روند دموکراتیک در افغانستان را مورد حمایت قرار داد.
البته از نظر ایران، اشتباهات مختلفی از جانب افغانستان صورت گرفته است. از جمله آنها اعلام حمایت افغانستان از عربستان در جنگ یمن بود. هرچند در این مورد هم، ایران با درک پیچیدگیهای این کشور، به واکنش تقابلی نپرداخت و روابط دو کشور نیز آسیب جدی ندید. با این وجود، حل چندین مشکل از جمله مساله حقابه در روابط دو کشور باید در اولویت قرار گیرد. حل این مسائل، امکان دسترسی به اهداف مشترک را آسانتر میکند.
موضوع این است که با جدا شدن افغانستان از خاک ایران در سال ۱۸۵۷ میلادی به موجب معاهده پاریس، مساله حقابه رودخانه هیرمند به یکی از مسائل مهم سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی دو کشور مبدل شد. پس از شکست مذاکرات متعدد میان سران حکومتی ایران و افغانستان در سالهای ۱۳۰۹ و ۱۳۲۷ شمسی، با مداخله سه کشور آمریکا، کانادا و شیلی قراردادی در سال ۱۳۵۱ شمسی میان سران حکومتی دو کشور در کابل منعقد شد و مقرر شد در هر ثانیه ۲۶ مترمکعب آب (معادل ۸۵۰ میلیون مترمکعب در سال) سهم سیستان و دریاچه هامون باشد.
اما فقدان دولت مقتدر در افغانستان، ساخت سد کجکی بر روی هیرمند، نصب و به کارگیری انواع پمپها در مسیر رودخانه جهت کشت خشخاش توسط کشاورزان افغان و مسائل جوی، خشک شدن دریاچه هامون (هفتمین تالاب بین المللی) را در پی داشته است.
افغانستان در دورههای «ثبات سیاسی»، از دادن حقابه اندک ایران خودداری کرده است. دولت افغانستان اصولاً نمیپذیرد که اختلافی بر سر مسئله تقسیم آب وجود دارد زیرا معتقد است که موقعیت جغرافیایی، آنان را تنها صاحبان «سراسر هیرمند» میداند. ایران نیز بارها به این مساله اعتراض کرده است.
باید اذعان کنیم، روابط ایران و افغانستان در دوره جدید یعنی در دوره پساطالبان، بسیار حسنه و همراه با حُسن همجواری بوده است. افغانها، دوره حامد کرزی و غنی را بهترین دوره روابط خارجی افغانستان و ایران در تاریخ تحولات معاصر کشورشان میدانند، چرا که علی رغم تهدیدهایی که پیرامون ایران شکل گرفته بود، یعنی حضور ناتو و آمریکا در افغانستان، ایران هیچگاه در امور داخلی این کشور مداخله نکرد، بلکه هممواره روند دموکراتیک در افغانستان را مورد حمایت قرار داد.
البته از نظر ایران، اشتباهات مختلفی از جانب افغانستان صورت گرفته است. از جمله آنها اعلام حمایت افغانستان از عربستان در جنگ یمن بود. هرچند در این مورد هم، ایران با درک پیچیدگیهای این کشور، به واکنش تقابلی نپرداخت و روابط دو کشور نیز آسیب جدی ندید. با این وجود، حل چندین مشکل از جمله مساله حقابه در روابط دو کشور باید در اولویت قرار گیرد. حل این مسائل، امکان دسترسی به اهداف مشترک را آسانتر میکند.
موضوع این است که با جدا شدن افغانستان از خاک ایران در سال ۱۸۵۷ میلادی به موجب معاهده پاریس، مساله حقابه رودخانه هیرمند به یکی از مسائل مهم سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی دو کشور مبدل شد. پس از شکست مذاکرات متعدد میان سران حکومتی ایران و افغانستان در سالهای ۱۳۰۹ و ۱۳۲۷ شمسی، با مداخله سه کشور آمریکا، کانادا و شیلی قراردادی در سال ۱۳۵۱ شمسی میان سران حکومتی دو کشور در کابل منعقد شد و مقرر شد در هر ثانیه ۲۶ مترمکعب آب (معادل ۸۵۰ میلیون مترمکعب در سال) سهم سیستان و دریاچه هامون باشد.
اما فقدان دولت مقتدر در افغانستان، ساخت سد کجکی بر روی هیرمند، نصب و به کارگیری انواع پمپها در مسیر رودخانه جهت کشت خشخاش توسط کشاورزان افغان و مسائل جوی، خشک شدن دریاچه هامون (هفتمین تالاب بین المللی) را در پی داشته است.
افغانستان در دورههای «ثبات سیاسی»، از دادن حقابه اندک ایران خودداری کرده است. دولت افغانستان اصولاً نمیپذیرد که اختلافی بر سر مسئله تقسیم آب وجود دارد زیرا معتقد است که موقعیت جغرافیایی، آنان را تنها صاحبان «سراسر هیرمند» میداند. ایران نیز بارها به این مساله اعتراض کرده است.
حسن روحانی ۱۲ تیرماه ۱۳۹۶ شمسی در" همایش بین المللی مقابله با گرد و غبار" منشا ۸۰ درصد گرد و غبار در کشور را ناشی از عوامل خارجی از جمله سدسازیها در ترکیه و افغانستان و تأثیر آن بر محیط زیست برخی از استانهای ایران دانسته است. متعاقب آن دهها نفر از ساکنان و فعالان مدنی هلمند در جنوب افغانستان در اعتراض به سخنان حسن روحانی در مورد نتایج زیانبار ایران از سدسازی در افغانستان، دست به تظاهرات زدند. تظاهر کنندگان هلمند، سخنان مقامات ایران را مداخله جویی آشکار در امور داخلی افغانستان نامیدند. با این تفاسیر مساله حقابه هنوز پروندهای است که در روابط دو کشور، بسته نشده و ممکن است در بحرانی ترین حالت، به جنگ آب تبدیل شود.
اظهارات قبلی اشرف غنی احمدزی در تهران گویای بخشی از سیاست قدیم و جدید ژئوپلیتیکی افغانستان در قبال ایران از طریق اهرمهای متعدد آبی است. به طوری که میتوان به آن سیاست "آب در برابر مهاجرین" و بعدها " آب در برابر همه چیز" اطلاق کرد.
وی در سال ۱۳۹۴ شمسی در سفارت افغانستان گفت: «کابل در مواجهه با کشورهای همسایه در موضع ضعف نیست. کشورهای همسایه هم به افغانستان احتیاج دارند. ما برای حل مشکل مهاجران به تهران التماس نکردهایم، نیازی به التماسی نیست.»! اشرف غنی با اشاره به حوزه آبی هریرود گفت: اگر دولت ایران برای حل معضل مهاجران اقدام نکند، کابل هم نیازی نمیبیند تا به خواستهای ایران در رابطه با حقابه ایران ترتیب اثر دهد. کابل در مواجهه با کشورهای همسایه در موضع ضعف نیست و کشورهای همسایه هم به افغانستان احتیاج دارند. «اگر ایران به اخراج مهاجرین افغان ادامه بدهد، افغانستان تمام روابط بازرگانی خود با این کشور را قطع خواهد کرد»!
افغانستان با احداث سدهای گوناگون درصدد چالش سازیهای متعدد در حوزههای هیرمند است. غنی عملاً با چالش حقابه حوزه آبی هریرود که تأمین کننده آب خراسان است، از یک کُد ژئوپلیتیکی مهم استفاده کرده و پیام تهدیدآمیز روشنی به ایران داده است.
این کد به دو شکل قابل تفسیر است. نخست اینکه، سرنوشت هیرمند از نظر ما تمام شده است و از این پس در خصوص هریرود مذاکره میکنیم و در صورت ندادن امتیاز، تجربه هیرمند را در خراسان تکرار خواهیم کرد، و دوم اینکه، علاوه بر هیرمند،جبهه جدیدی در هریرود باز شده است!
این تهدید نیز در قبال اخذ امتیازات بیشتری برای مهاجران افغان انجام یافته و قطع روابط تجاری دو طرف با حجم دو میلیارد دلار در سال به عنوان ضمانت اجرای آن تلقی شده است. این در حالی است که نوع رفتار دولت ایران با پناهندگان افغان در سه دهه گذشته کم نظیر بوده و سازمان ملل نیز در این خصوص از ایران تشکر کرده است. دستور تاریخی رهبر انقلاب مبنی بر تحصیل اتباع قانونی و غیرقانونی افغان در کشور، نمایانگر همکاری هرچه تمامتر با یک کشور همسایه و بحران زده است. تبعات این مشکل را در کریدور تراسیکا هم میبینیم.
برای ایران مشارکت در کریدور تراسیکا میتواند برخی از مهمترین نگرانیهای کشور در حوزههای اقتصادی، ترانزیتی و حتی استراتژیک را از بین برده و ضمن خروج از انزوا، منافع سیاسی و اقتصادی ناشی از موقعیت برجسته ژئوپلیتیک کشور را عینیت بخشد.
افغانستان هم از سال ۲۰۰۴ میلادی در پی پیوستن به این سیستم حمل و نقل بود. تلاشهای افغانستان برای عضویت در سیستم تراسیکا، بالاخره نتیجه داد و همه کشورهای عضو این سیستم در اجلاس یازدهم در ژانویه ۲۰۱۵ استانبول، بود به عضویت افغانستان به عنوان عضو پانزدهم رای مثبت دادند.
اظهارات قبلی اشرف غنی احمدزی در تهران گویای بخشی از سیاست قدیم و جدید ژئوپلیتیکی افغانستان در قبال ایران از طریق اهرمهای متعدد آبی است. به طوری که میتوان به آن سیاست "آب در برابر مهاجرین" و بعدها " آب در برابر همه چیز" اطلاق کرد.
وی در سال ۱۳۹۴ شمسی در سفارت افغانستان گفت: «کابل در مواجهه با کشورهای همسایه در موضع ضعف نیست. کشورهای همسایه هم به افغانستان احتیاج دارند. ما برای حل مشکل مهاجران به تهران التماس نکردهایم، نیازی به التماسی نیست.»! اشرف غنی با اشاره به حوزه آبی هریرود گفت: اگر دولت ایران برای حل معضل مهاجران اقدام نکند، کابل هم نیازی نمیبیند تا به خواستهای ایران در رابطه با حقابه ایران ترتیب اثر دهد. کابل در مواجهه با کشورهای همسایه در موضع ضعف نیست و کشورهای همسایه هم به افغانستان احتیاج دارند. «اگر ایران به اخراج مهاجرین افغان ادامه بدهد، افغانستان تمام روابط بازرگانی خود با این کشور را قطع خواهد کرد»!
افغانستان با احداث سدهای گوناگون درصدد چالش سازیهای متعدد در حوزههای هیرمند است. غنی عملاً با چالش حقابه حوزه آبی هریرود که تأمین کننده آب خراسان است، از یک کُد ژئوپلیتیکی مهم استفاده کرده و پیام تهدیدآمیز روشنی به ایران داده است.
این کد به دو شکل قابل تفسیر است. نخست اینکه، سرنوشت هیرمند از نظر ما تمام شده است و از این پس در خصوص هریرود مذاکره میکنیم و در صورت ندادن امتیاز، تجربه هیرمند را در خراسان تکرار خواهیم کرد، و دوم اینکه، علاوه بر هیرمند،جبهه جدیدی در هریرود باز شده است!
این تهدید نیز در قبال اخذ امتیازات بیشتری برای مهاجران افغان انجام یافته و قطع روابط تجاری دو طرف با حجم دو میلیارد دلار در سال به عنوان ضمانت اجرای آن تلقی شده است. این در حالی است که نوع رفتار دولت ایران با پناهندگان افغان در سه دهه گذشته کم نظیر بوده و سازمان ملل نیز در این خصوص از ایران تشکر کرده است. دستور تاریخی رهبر انقلاب مبنی بر تحصیل اتباع قانونی و غیرقانونی افغان در کشور، نمایانگر همکاری هرچه تمامتر با یک کشور همسایه و بحران زده است. تبعات این مشکل را در کریدور تراسیکا هم میبینیم.
برای ایران مشارکت در کریدور تراسیکا میتواند برخی از مهمترین نگرانیهای کشور در حوزههای اقتصادی، ترانزیتی و حتی استراتژیک را از بین برده و ضمن خروج از انزوا، منافع سیاسی و اقتصادی ناشی از موقعیت برجسته ژئوپلیتیک کشور را عینیت بخشد.
افغانستان هم از سال ۲۰۰۴ میلادی در پی پیوستن به این سیستم حمل و نقل بود. تلاشهای افغانستان برای عضویت در سیستم تراسیکا، بالاخره نتیجه داد و همه کشورهای عضو این سیستم در اجلاس یازدهم در ژانویه ۲۰۱۵ استانبول، بود به عضویت افغانستان به عنوان عضو پانزدهم رای مثبت دادند.
البته جمهوری اسلامی ایران الحاق کامل افغانستان به تراسیکا را به آغاز گفتگوها در مورد مسایل آبی میان دو کشور مشروط کرده است. مسالهای که خوشایند طرف افغان نبوده است. متعاقب شروط ایران، افغانستان نیز احداث سد روی هلمند و فراهرود و هریرود را برای تحت فشار دادن ایران، در دستورکار قرار داده است.
علاوه بر آن، افغانستان در نظر دارد از سایر گزینههای بدیل برای رهایی از فشار ایران و حتی زیر فشار قراردادن تهران رونمایی کند. یکی دیگر از گزینه ها، راه لاجوردی است.
راه لاجوردی میان افغانستان، ترکمنستان، آذربایجان، گرجستان و ترکیه به منظور کاهش موانع ترانزیتی و تجاری و توسعه عملیات مشترک گمرکی بین کشورهای فوق الذکر، یک راه بدیل ترانزیتی است که امکان دسترسی به بنادر آبی را فراهم میکند. این مسیر، اتصال افغانستان به بالکان و اروپای مرکزی را ممکن میسازد. اهمیت این مسیر برای افغانستان، کوتاه و ارزان بودن آن است. نکته دیگر اینکه، در این گزینه بدیل افغانستان، نیازی به تصمیم ایران ندارد.
همانطور که دیده میشود، در این مورد هم مساله حقابه هیرمند خود را نشان داده است.
موضوع آب هیرمند، یکی از مهمترین موضوعاتی است که باید قبل از آنکه حکومت افغانستان به چنگ مخالفان دوستی دو کشور نیفتاده و حتی قبل از قدرتیابی بیشتر دولت افغانستان، از سوی ایران نسبت به حل کامل آن اقدام شود. چرا که به موازات افزایش قدرت، انتظارها و قدرت چانهزنی نیز افزایش مییابد. ایران باید به صورت جدی و در عالیترین سطوح تصمیم گیری، با این موضوع روبرو شود و از فرار یا به تعویق انداختن موضوع، پرهیز کند. به نظر برخی از اندیشمندان، ایران میتواند به عرف و حقوق بین الملل(در خصوص نحوه استفاده از آبهای بین المللی) تمسک جوید. برای مثال بر اساس موافقتنامه بین دولتهای پروس و ساکسونی در وین ۱۸۱۵ میلادی در حقوق ناوبری بر رودخانه آلپ و همچنین چندین موافقت نامه دیگر بین کشورهای اروپایی در قرن نوزدهم، رودخانه بین المللی این گونه توصیف شده است:
الف) رودی که از سرزمین دو یا چند کشور میگذرد.
ب) رودی که سرزمین دو یا چند کشور را جدا میسازد.
ج) رودی که برای دو یا چند ملت دارای اثر اقتصادی است. بدیهی است که علاوه بر هیرمند، رودهای دجله و فرات (که ترکیه آن را رودخانه داخلی تلقی میکند) نیز میتوانند شامل این تعریف باشند. بنابراین پیش از هر چیز لازم است ایران ہر بین المللی بودن هیرمند و هریرود تأکید کند. در این مورد ایران میتواند، ضمن تاکید بر بین المللی بودن هیرمند و هریرود، نسبت به شکایت و تشکل پرونده در مجامع حقوقی بین الملل اقدام کرده و به آنها استناد کند.
استفاده از اهرم مهاجران (خاصه مهاجران غیرقانونی) و دیپلماسی اقتصادی و بُرد- بُرد با محوریت تقویت ترانزیت بندر چابهار به عنوان بهترین راه اتصال به شبه قاره و اقیانوس هند، نیز هم زمان میتواند به عنوان یک گزینه در دستور کار تهران قرار گیرد.
علاوه بر آن، افغانستان در نظر دارد از سایر گزینههای بدیل برای رهایی از فشار ایران و حتی زیر فشار قراردادن تهران رونمایی کند. یکی دیگر از گزینه ها، راه لاجوردی است.
راه لاجوردی میان افغانستان، ترکمنستان، آذربایجان، گرجستان و ترکیه به منظور کاهش موانع ترانزیتی و تجاری و توسعه عملیات مشترک گمرکی بین کشورهای فوق الذکر، یک راه بدیل ترانزیتی است که امکان دسترسی به بنادر آبی را فراهم میکند. این مسیر، اتصال افغانستان به بالکان و اروپای مرکزی را ممکن میسازد. اهمیت این مسیر برای افغانستان، کوتاه و ارزان بودن آن است. نکته دیگر اینکه، در این گزینه بدیل افغانستان، نیازی به تصمیم ایران ندارد.
همانطور که دیده میشود، در این مورد هم مساله حقابه هیرمند خود را نشان داده است.
موضوع آب هیرمند، یکی از مهمترین موضوعاتی است که باید قبل از آنکه حکومت افغانستان به چنگ مخالفان دوستی دو کشور نیفتاده و حتی قبل از قدرتیابی بیشتر دولت افغانستان، از سوی ایران نسبت به حل کامل آن اقدام شود. چرا که به موازات افزایش قدرت، انتظارها و قدرت چانهزنی نیز افزایش مییابد. ایران باید به صورت جدی و در عالیترین سطوح تصمیم گیری، با این موضوع روبرو شود و از فرار یا به تعویق انداختن موضوع، پرهیز کند. به نظر برخی از اندیشمندان، ایران میتواند به عرف و حقوق بین الملل(در خصوص نحوه استفاده از آبهای بین المللی) تمسک جوید. برای مثال بر اساس موافقتنامه بین دولتهای پروس و ساکسونی در وین ۱۸۱۵ میلادی در حقوق ناوبری بر رودخانه آلپ و همچنین چندین موافقت نامه دیگر بین کشورهای اروپایی در قرن نوزدهم، رودخانه بین المللی این گونه توصیف شده است:
الف) رودی که از سرزمین دو یا چند کشور میگذرد.
ب) رودی که سرزمین دو یا چند کشور را جدا میسازد.
ج) رودی که برای دو یا چند ملت دارای اثر اقتصادی است. بدیهی است که علاوه بر هیرمند، رودهای دجله و فرات (که ترکیه آن را رودخانه داخلی تلقی میکند) نیز میتوانند شامل این تعریف باشند. بنابراین پیش از هر چیز لازم است ایران ہر بین المللی بودن هیرمند و هریرود تأکید کند. در این مورد ایران میتواند، ضمن تاکید بر بین المللی بودن هیرمند و هریرود، نسبت به شکایت و تشکل پرونده در مجامع حقوقی بین الملل اقدام کرده و به آنها استناد کند.
استفاده از اهرم مهاجران (خاصه مهاجران غیرقانونی) و دیپلماسی اقتصادی و بُرد- بُرد با محوریت تقویت ترانزیت بندر چابهار به عنوان بهترین راه اتصال به شبه قاره و اقیانوس هند، نیز هم زمان میتواند به عنوان یک گزینه در دستور کار تهران قرار گیرد.
ممکن است عقاید نویسندگان مقالات با سیاست های اسپوتنیک مطابقت نداشته باشد.