نویسنده: محمد صادقیه، کارشناس مسائل بین الملل و مدیریت تبلیغات سیاسی
آمریکا با این سیاست یکبار در سال 2006 سعی کرد با تحمیل جنگ 33 روزه به لبنان در عمل پایان قرارداد سایکس — پیکو و آغاز ورود به خاورمیانه جدید را رغم بزند و تا آنجا پیش رفت که وزیر خارجه وقت آمریکا از این جنگ به عنوان " درد زایمان خاورمیانه جدید " نام برد و عملا بر حمایت امریکا را از جنگ افروزی در راستای تحقق خاورمیانه جدید مورد تاکید کرد.
روی سخن ما پرداختن به علل رویکرد آمریکا برای پیاده سازی این طرح و پرداختن به منافع آمریکا از اجرای آن نیست، بلکه فرایند طی شده در عرصه بین المللی و هیئت حاکمه آمریکا (سازمانهای اطلاعاتی ، وزارت خارجه و…) جهت هماهنگی و پدید آوردن ابزارهای لازم برای آغاز بحران سوریه و پیشبرد آن از جمله داعش (با توجه به خاطرات خانم کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا)، از شروع بحران تا کنون چند نکته جلب توجه میکند:
— ترسیم نقشه خاورمیانه جدید بر اساس راهبرد و اهداف ژئواستراتژیک توسط آمریکا و متحد منطقه ای آن.
— بازطراحی و اصلاح نقشه راه برای اجرای طرح خاورمیانه جدید و دومین اقدام عملی اینبار در سوریه (و جایگزینی داعش بجای رژیم صهیونیستی)
— کمک مستشاران نظامی ایرانی و تشکیل حشد الشعبی در سوریه، نیروهای پیاده مدافع حرم، مقاومت حزب الله لبنان و…
— ورود قاطع نیروی هوایی روسیه به صحنه میدانی و موضعگیری های بین المللی آن به زیان داعش و اهداف آمریکا
— عزم دولت چین برای ورود به منطقه غرب آسیا، آموزش به ارتش سوریه، کمک های امدادی و…
اگر نکات فوق را کنار گزارش 57 صفحه ای پنتاگون که طی آن چندین بار نام روسیه، چین و ایران به عنوان تهدیدی برای هژمونی امریکا (در منطقه استراتژیک خاورمیانه و دنیا ذکر شده) قرار دهیم، همچنین فراموش نکنیم که قدرت آمریکا به جهت اقتصادی نیز در حال افول بوده و جهان آینده لاجرم جهانی چند قطبی خواهد بود در خواهیم یافت که بحران سوریه هر چند در ابتدا با هدف تامین و تضمین منافع راهبردی و ژئوپولتیک آمریکا در منطقه و توسط این کشور آغاز شده اما در ادامه با بصیرت و عزم راسخ قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای، این بحران برای آمریکا به " درد زایمان جهان چند قطبی " تبدیل شده است.
ممکن است عقاید نویسندگان مقالات با سیاست های اسپوتنیک مطابقت نداشته باشد.