گزارش و تحلیل

وقتی کرونا تو را به ناچار مسافر ایران می کند

CC BY-SA 2.0 / Aero Icarus / Mahan Air Airbus A310-304; EP-MNX@DUS;10.04.2013/702btماهان
ماهان - اسپوتنیک ایران
اشتراک
هیچ وقت فکر نمی کردم سفر ناخواسته ام به ایران برعکس سفرهای دیگرم که با دیدن خانواده و دوستان به همراه بود، این بار در خانه و در قرنطینه باشد و حتی من نتوانم پیش خانواده بروم و آنها را در آغوش بگیرم و ببوسم

نام من سمیرا اسماعیلی است، دختری ایرانی ساکن مسکو هستم که حدودا 4 سال است در بخش فارسی اسپوتنیک مشغول به کار هستم. در تاریخ 20 فوریه 2020 پس از 4 سال تصمیم گرفتم که به خودم کمی استراحت بدهم و سفری 10 روزبه به اروپا داشته باشم، در آن تاریخ کرونا در چین به اوج خود رسیده بود و کم و بیش به کشورهای دیگر صادر شده بود، اما هنوز وارد اروپا نشده بود. گر چه سفر من به سمت هلند و فستیوال کلن بود، زمانیکه هیچ کس در اروپا نگران ویروس کووید 19 نبود و همه شهر پر از توریست های شاد مثل من بود. در میانه زمان سفر من، کروناویروس وارد ایران شده بود و تقریبا 5000 نفر به آن مبتلا شده بودند، اما از آنجا که من برای آخرین بار 5 ماه پیش ایران بودم زمانی که این ویروس در دنیا وجود نداشت من نگران ویروس کرونا نبودم، بدون ترس در تاریخ 1 مارس با پرواز ک ال ام از آمستردام وارد فرودگاه شرمتووا مسکو شدم...

اما چشمتان روز بد نبیند، پلیس مرزی روسیه با نشان دادن فرمان شماره 9 صادر شده در تاریخ 27 فوریه به من اعلام نمود که شما (به عنوان شهروند ایرانی) اگر چه ویزا دارید، "به علت عدم گسترش ویروس کرونا در روسیه" اجازه ورود به خاک روسیه را ندارید، باید به آمستردام یا ایران برگردید.... یک لحظه تصور کنید: من تمام زندگی ام در مسکو بود، دانشگاه، کار، پول، وسایل های ضروری و گاها اشیا قیمتی .... دنیا دور سرم چرخید... به ناچار مرا به ایران فرستادند و من از همان فرودگاه مسکو به ایران باید بر می گشتم...

اما تصور کنید، من چمدان کوچکی داشتم که در آن لباس مناسب ایران به عنوان یک کشور اسلامی وجود نداشت زیرا من برای هالیدی و تفریحات به اروپا رفته بودم در ایران خانم ها باید حجاب را رعایت کنند و شال و لباس بلند بپوشند و من در اروپا بدون این لباس ها سفر کرده بودم.

اما چاره ای نبود، من با دامن، بدون روسری وارد فرودگان تهران شدم، چیزی که تعجب همه کارمندان فرودگاه تهران را بر انگیخت... تنها جوراب بلندی را که پوشیده بودم توانستم بالاتر بکشم تا به دامنم برسد..

می توان گفت که به خاطر این اقدامات سرسختانه دولت روسیه و بستن زود به هنگام مرزها؛ آمار مبتلایان به کووید 19 کمتر از سایر کشورها است.

Посмотреть эту публикацию в Instagram

Публикация от Samira, Journalist Translator (@samirallll)

پس از ورود به فرودگاه تهران و دیدن مردم ایران با ماسک و دستکش... تازه متوجه به عمق گسترش این بیماری در کشور خودم شدم، در حالیکه این ویروس هنوز در اروپا گسترش نیافته بود و در طی سفرم حتی یک نفر را نیز با دستکش و ماسک ندیده بودم...

من به فرودگاه ایران رسیده بودم، اما مشکل اصلی من به همراه نداشتن پول ایرانی، مدارک هویت ایرانی، سیم کارت ایران، شناسنامه ایرانی، کارت بانک ایران، کلید خونه تهران و بود. زیرا که من 10 روز پیش برای سفر مسکو به آمستردام آماده شده بودم نه سفر مسکو به ایران.... هیچ کدام از وسایل ضروری برای ایران را به همراه نداشتم... در ایران من بدون شناسنامه با مشکلات زیادی همراه هستم، نه بانک می توانم بروم و در واقع بی هویتم...

اکنون تقریبا 4 هفته است که در خانه و تک و تنها در تهران در قرنطینه به سر می برم، حتی به دلیل شیوع کرونا ویروس نتوانستم به شمال ایران نزد پدر مادرم بروم...

حدود چهار هفته است که از خانه در قرنطینه کار می کنم، زمان به کندی می گذرد... هیچ وقت فکر نمی کردم سفر ناخواسته ام به ایران برعکس سفرهای دیگرم که با دیدن خانواده و دوستان به همراه بود، این بار در خانه و در قرنطینه باشد و حتی من نتوانم پیش خانواده بروم و آنها را در آغوش بگیرم و ببوسم....

کار کردن در خانه را دوست دارم، می توانی با لباس و پیژامه و در کنار یک قهوه گرم با صدای موسیقی کار کنی، گرچه این روزها در سایت اسپوتنیک نیز غالب خبرها در مورد کرونا است.
می توان گفت تجربه کار کردن در خانه بسیار تجربه خوبی است، تنها دوری از همکاران و فضای خبرگزاری و خوش و بش با همکاران باعث حس کمبود می شود.

 

روتین یک روز قرنطینه ای من به این صورت است: قهوه، دوش، کار برای اسپوتنیک، پختن غذا، صبحت با ویدئو کال با خانواده و دوستان، پختن دسر، خواندن زبان انگلیسی، نوشتن پایان نامه، دیدن فیلم، بافتنی، کاشتن گل و هر سرگرمی که همیشه به علت نداشتن وقت انجام نداده بودم...  اکنون می توانم به جای یک ژورناليست پس از قرنطینه به عنوان یک شف آشپز هم کار کنم...  و هر چهار روز یک بار برای خرید به بیرون می روم. اکثر مردم نیز در ایران شبیه من زندگی می کنند و سعی می کنند کمتر از خانه بیرون بیایند....

 

در این روزها تهران بسیار بسیار تنها و خلوت است  و من 4 هفته در تهران تنها به سر می برم.... سفر اروپایی که جز خاطره های همیشگی زندگی من خواهد بود، امیدوارم روزی به این روزهای قرنطینه نگاه کنم و بتوانم به خودم بگویم: we did it

روزهای قرنطینه را می توان به روزهای پرباری تبدیل کرد، اگر بتوانیم لیستی از کارهای معوقه، سرگرمی ها، آرزوهایمان را بنویسیم و هر روز سعی کنیم آنها را انجام دهیم... و تنها باید در این روزهای سخت و تنهایی به روزهای خوش "امید" داشت.

زیباتر از جهان امید ای دوست
در عالم وجود، جهانی نیست
هر عرصه را بهار و خزانی است
در عرصه امید، خزانی نیست

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала