با توجه به اینکه پرزیدنت ترامپ هیچ سابقه سیاسی ای در کارنامه خود ندارد وی از همان سبک فشار بر رقبای تجاری اش برای اینکه در مقابل او کوتاه آیند استفاده می کند.
آقای ترامپ هم از زمانی که وارد کاخ سفید شد از همین رویه بر علیه همه؛ چه دوست چه دشمن استفاده کرد.
کاری می کند که طرف مقابل مستآصل شود و بعد به توافقی تن دهد که همه امتیازات را به ایالات متحده واگذار کرده.
یکی دیگر از اصول این نوع سیاست در این است که میان همه تفرقه بیاندازند تا خریدار دیگری برای ملک نباشد وگر نه ممکن است به یکباره وسط کار یکی بیاید و ملک را با قیمت مناسب تری بخرد.
به همین دلیل هم امروزه ایالات متحده از ابزار دلار و ارز و تحریم استفاده می کند تا همه کشورهای جهان را در شرایط ترس قرار دهد تا جرئت نکنند جلو بیایند و نقشه های آمریکا را به هم بزنند.
امروزه ایالات متحده با استفاده از تروریسم اقتصادی خود بسیاری از کشورهای جهان را تحت عوامل رعب و وحشت خود قرار داده.
اگر رهبران دیگر کشورهای جهان جسارت پیدا کنند همه دست به دست هم بدهند و با این تروریسم اقتصادی مقابله کنند قطعا ایالات متحده شکست می خورد اما با توجه به اینکه پشت پرده همه این ماجراها یک لابی صهیونیستی است که کنترل بسیاری از سیاستمداران را نیز در اختیار دارد بدیهی است نمی توان به این ماجرا امیدوار بود.
حال نکته ای که اینها متوجه آن نیستند این است که برخی مقامات سیاسی ایران به اندازه سن تجربه تجاری ترامپ تجربه سیاسی دارند و بخوبی می دانند چگونه با این شرایط برخورد کنند.
زمانی که برای اولین بار اروپایی ها توافق هسته ای با ایران را سال 2005 میلادی به امضا رساندند ایران فقط 190 ساتنرفیوژ در اختیار داشت و مقداری هم اورانیوم غنی شده در حد 3.67 درصد داشت.
آمریکایی ها آن زمان توافق ایران و سه کشور اروپایی که به توافق سعدآباد معروف بود را بر هم زدند.
توجه داشته باشید مذاکرات هسته ای زمانی انجام شد که بغداد و دمشق در محاصره بودند و ایران علاوه بر فشارهای اقتصادی و تحریم های شورای امنیت با تهدید اینکه عراق و سوریه به دست دشمنان اش بیافتند و مجبور باشد حتی در داخل ایران با تروریست ها بجنگد مواجه بود.
امروزه ایران و متحدان اش توانسته اند کابل را به دریای مدیترانه متصل کنند و باب المندب را تحت تیررس خود قرار دهند.
علاوه بر این ایرانی ها فناوری ای را در اختیار دارند که می تواند مدرن ترین پهباد جهان را سرنگون کند و همچنین موشک های آنها می تواند تک تک دشمنان ایرانی ها را در منطقه نابود کند.
از چهار ماه پیش هم ایرانی ها به آرامی در حال جمع کردن برگه های خود هستند و برنامه هسته ای خود را آرام آرام به مرحله قبل بر می گردانند.
تا آمریکا و اروپا بخواهند به خود آیند با ایرانی مواجه خواهند شد که علاوه بر توانمندی های نظامی جدید خود نفوذ بسیار بالایی در منطقه دارد و برنامه هسته ای کامل خود را در اختیار دارد، شاید هم برنامه هسته ای ای مدرن تر از قبل.
بله، ممکن است آمریکایی ها و یا اسراییلی ها تلاش کنند تا به تاسیسات نظامی و اتمی ایران حمله کنند، اما باید توجه داشت که آنها بخوبی می دانند واکنش ایران بسیار سخت خواهد بود، علاوه بر این اگر هم (با توجه به شرایط منطقه ای) توان انجام چنین حمله ای را داشتند قطعا لحظه ای منتظر نمی ماندند.
علیرغم اینکه ایرانی ها تحت فشار اقتصادی شدید قرار دارند اما مشخص است که فعلا توانسته اند راه و چاره مقاومت در مقابل این فشارهای اقتصادی را پیدا کنند و حد اقل می توانند یکی دو سال دیگر هم به مقاومت خود ادامه دهند اما قطعا آقای ترامپ که نیاز دارد این مذاکرات قبل از انتخابات آتی ریاست جمهوری انجام شود چنین فرصتی را ندارد.
امروزه چالش میان ایران و آمریکا به شرایط طاقت فرسایی تبدیل شده که دو طرف تلاش دارند طناب را به سمت خود بکشند اما هیچ کدام فعلا آنقدر قدرت ندارد تا طناب را از خط وسط زیاد دور کند وبه همین دلیل منتظر است طرف دوم خسته شود تا او پیروز گردد.
با توجه به اینکه آقای ترامپ بیش از یک سال برای کشیدن طناب فرصت ندارد پس دیر یا زود وی مجبور خواهد بود، علیرغم اظهار نظر های آتشین خود و اعضای کابینه اش، به نحوی تلاش کند ایرانی ها را راضی کند تا پای میز مذاکره بنشینند.
قطعا هم حد اقل خواسته ایرانی ها لغو تحریم ها و باز کردن کانال های بانکی و فروش نفت ایران می باشد.
در آن صورت آمریکا مجبور خواهد بود در مقابل ایرانی بنشیند که هم برنامه هسته ای سابق خود را در اختیار دارد و هم اینکه برنامه های دفاعی مخصوصا موشکی کاملی دارد و هم اینکه نفوذ اش در کل منطقه گسترش یافته.
آنوقت می توان گفت ممکن است ایرانی ها حاضر شوند با آمریکایی ها چه مستقیم چه غیر مستقیم گفتگو داشته باشند.
اما باید توجه داشت که اگر آقای ترامپ و دولت اش بخواهند تاخیر داشته باشند ممکن است بتوانند قبل از انتخابات آتی با ایرانی ها پای میز مذاکره بنشینند اما قطعا فرصت نخواهند داشت از این مذاکرات بهره برداری کنند.
برخی شاید هنوز به یاد داشته باشند زمانی که بحث گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی در تهران داغ بود آمریکایی ها دست به تلاش های مذبوحانه زدند تا این گروگان ها را آزاد کنند و تعداد زیادی از نیروهای ویژه خود را در صحرای طبس از دست دادند و در نهایت مجبور شدند با ایرانی ها به گفتگو بپردازند.
به توافق هم رسیدند، اما گروگان ها زمانی آزاد شدند که کارتر در حال خداحافظی و تحویل کاخ سفید به رونالد ریگن بود.
لج بازی های تیم آقای ترامپ هم ممکن است تکرار چنین صحنه ای را در بر داشته باشد.