برچسبهایی از قبیل تحجر، بدعت، روشنفکری، روشنفکرنما و… که یک لیست بلند را تشکیل داده است و هر از گاهی با واژههای جدیدی که نشان از دستهبندیهای دقیقتر دارد که طولانیتر هم میشود.
زمانی مدیدی از هنگامی که در ایران دستگاه پخش فیلم ویدیو یک تابو بزرگ بود و استفاده از آن سختیها و مشقات فراوانی بر عهده دارنده تحمیل میکرد، نگذشتهاست؛ اما امروز نسل های جدیدتری از همین نوع رسانههای مستقل با قدرت و گسترش بسیار بیشتری منبع مناسب برای یادگیری انواع آموزشها از باید و نبایدهای مذهبی گرفته تا قوانین علوم دانشگاهی هستند.
به جرات میتوان گفت بسیاری از این تحولات در درون خود خصلت بد یا خباثتی ندارند و بیشترین حجم مشکل زمانی دیده میشود که استفاده از آنها با شهرت رفتار قبیح یا ناپسند عجین شدهاست. گاهی این شهرت چنان تاثیر گذار است که برای عدهای با توجه به جایگاه و شان اجتماعی که دارند نزدیک شدن به آن یک ریسک بزرگ است و میتواند به راحتی زندگی آنها را دچار دگرگونیهای تلخی کند. هرچند همیشه انسانهایی بودند که در مرز این دگرگونیها، آغازگر تحولاتی بودند و بدین وسیله خود را سیبل آماج انواع سخنان ثواب و ناثواب کردهاند. عدهای از آنها هرگز موفق نشدند و عدهای دیگر نیز با انتخاب درست خود توانستند به یک چهره موجه در میان همه یا اکثر طبقات و آرای فکری جامعه تبدیل شوند. از این طیف اشخاص مانند آیتالله قرائتی با برنامههایی همچون شبی با قرآن و یا آیتالله راستگو با اجرای برنامه تلویزیونی و مسابقات جذاب برای کودکان و… را نام برد که با روشهای جدیدتری به وظیفه تبلیغی و طلبگی خود پرداختند. هرچند که راه همواری در پیش روی آنها نبود.
اینکه آیا شخصی با لباس روحانیت میتواند به چنین حرکاتی دست بزند مسلما در حوزه نظر کارشناسان دینی است. حرکاتی که در میان آنها گاهی دلایل منطقی و گاهی هم دلایل سطحی دیده میشود که نیاز به تایید یا رد از طرف کارشناسان مذهبی و غیر مذهبی دارد؛ ولی در کل آنچه در نظر مخاطب جلوه می کند عمل و فعل انجام شده توسط آقای حسین صفری است.
این رفتارها چه سرانجامی خواهند داشت یا چه تاثیراتی در دیدگاه مخاطب خواهند داشت نیاز به بررسی عمیقتری دارد که البته تا حدی هم رگههایی از افکار و نظرات را میتوان در کامنتهای مخاطبان زیر این پستها به دست آورد؛ لیکن مهمترین بخش این جلوههای ناهمگون مطرح شدن یک سوال مهم و تقریبا تکراری است. چرا پویایی اندیشه و آیندهنگری در حوزههای این چنین توسط مراکز و سازمانهای که متولی این امور هستند، همیشه از افراد و شخصیتهای این چنین عقبتر هستند. در جاییکه ما راهنماییها و منابع ارزشمند و معتبری از بزرگان دین و علما داریم که به ما آموزش میدهند که چگونه سره را از ناسره تشخیص دهیم و هزینههای نسبتا هنگفتی هم خرج سازمانهای پژوهشی و تحقیقاتی این گونه میشود که صرف این هزینهها با تدبیر جمعی نخبگان همراه است. باز هم در هنگام لزوم، نمیتوانیم سرعت و دقت مطلوب و مناسب را در نتیجه فعالیتهای این ارگانها و سازمانها ببینیم. ارگانها و سازمانهایی که کمترین وظیفه آنها فرهنگ سازی و تبیین هنجارها و ناهنجاریهای جامعه است.
در بیش از ۴۰ سال پیش حضرت آیتالله خمینی (ره) در سخنرانی خود میان مردمی مشتاق که خواهان تغییرات جدیدی در زندگی خود بودند سخنرانی بسیار راهگشا ارایه کردند، شاید مفیدترین کلمات آن برای موضوع بحث ما این جمله باشد که امام خمینی (ره) فرمودند:
«ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم».
آنچه که بعد از گذر این همه سال با وجود همه تلاشها و کوششها آنچنان که باید و شاید در نزد طبقات مختلف جامعه دیده نمیشود، همین پویایی اندیشه و تفکر است. حقیقتا سازمانها و ارگانهای که باید در این امور همچون دیدهبانهایی که در صف اول مبارزه هستند، مواجهه شایستهای با این هجوم تغییرات و حفظ اصالتها و ارزشهای دینی و سنتی کشور ندارند.
اینجاست که نیاز به حرکت و تلاشی در خور از سمت متولیان و سازمانهایی است که باید دیدی بسیار فراتر به ورود انواع فرهنگ و ابزارهای مدرنی که با خود فرهنگ جدیدی را به جامعه تزریق میکنند، دیدهمیشود تا اگر در جایی هم استعدادی یا تفکری پویا ایدهای در خور پرورش داشت با کمترین آسیب و با بیشترین سرعت تبدیل به ثمرات مثبت و اتفاقات شیرین شود.
ممکن است عقاید نویسندگان مقالات با سیاست های اسپوتنیک مطابقت نداشته باشد.