اینکه مثلا یکی دو هزار تومان بالا برود و بعد دویست تومان پایین بیاید که دردی را دوا نمی کند.
برخی واهمه آن را دارند که آمریکایی ها نقشه حمله به ایران را داشته باشند در حالی ظاهرا متوجه نیستند حمله خیلی وقت است شروع شده وماجرای افزایش ارزش دلار آمریکا در تهران، یعنی قلب اقتصادی ایران، یعنی حمله به ایرانی ها است و آمریکایی ها وهمپیمانانشان به جای اینکه جنگ نظامی و گرم را در مرز ها شروع کنند از جنگ اقتصادی و رسانه ای و فرهنگی و… یعنی جنگ سرد یا جنگ نرم (هر آنچه دوست دارید عنوان اش کنید) از درون شروع کرده اند.
افسران و سربازان جنگ های اقتصادی و رسانه ای و فرهنگی ما نیز ظاهرا خواب تشریف دارند و هنوز متوجه نشده اند که دشمن به درون کشور نفوذ کرده و اسب تروای آن همان اقتصاد و ارز و رسانه وفرهنگ می باشد.
با این شرایط می توان اطمینان داشت که آمریکا اصلا نیازی به حمله نظامی به ایران نخواهد داشت.
به نظر می آید هر دو این دیدگاه ها بسیار خوشبینانه می باشد چون در هر دو دیدگاه مشخص است که حد اقل اینطرف نقشه ای در کار است و اینگونه نیست که ماجرای بی تدبیری در کار باشد اما امروزه عموم مردم کم کم باور دارند که اصلا ماجرا از دست دولت در رفته و تصمیم گیران اقتصادی مملکت مشکل مردم را احساس نمی کنند، و بی تدبیری در کار است.
بدیهی است تصمیم گیران اقتصادی که ملیاردها تومان یا احتمالا دلار و یا… در اختیار دارند هیچ وقت نمی توانند شرایط و مشکلات مردمی که در حساب کتاب خرج آخر هفته پس از دریافت حقوق خود مانده اند و نه در خرج آخر ماه، نمی توانند درک کنند.
بسیاری از این تصمیم گیران ماه ها و یا شاید بهتر است بگوییم سالها و یا دهه ها است که خود و یا خانواده شان یک بار برای خرید به بقالی ها نرفته اند و اصلا احساس مردم را نمی توانند درک کنند.
برخی هم با پررویی در چشمان مردم نگاه می کنند و اظهار می دارند که حقشان را از سر سفره انقلاب بر می دارند، و کسی نیست سوال کند شما زمان انقلاب چه کاره بودید و کجا تشریف داشتید؟ واصلا اینهمه که برداشتید بس نیست؟
هنوز هم مشاهده می کنیم که وقتی بحث از سقوط ارزش ملی می شود بحث صادرات و واردات مطرح می شود و جلسات تصمیم گیران اقتصادی با تولید کنندگان خصوصی وشبه دولتی و صادرکنندگان و وارد کنندگان کالا برگزار می شود تا ببینند آنها نظرشان چیست، آیا واقعا اینها هستند که می توانند مشکلات مردم را درک کنند، یا اینکه اینها همان هایی هستند که تلاش می کنند حد اکثر سوء استفاده را از قوانین ومقررات انجام دهند تا جیب هایشان را پر کنند؟
حد اقل قوه قضائیه طی چند هفته اخیر ده ها مورد از ثروتمندان بخش خصوصی و خصولتی را اعلام کرده که همین تازه گی یعنی طی چند ماه اخیر اقدام به انجام تخلفات نموده اند و مدعی بودند که با دولت در مهار مشکلات اقتصادی مردم همراه هستند اما کاشف به عمل آمد که فقط با جیبشان همراه هستند.
آیا این تصمیم گیران می توانند درک کنند که کیلوی میوه چند ده هزار تومانی و یا برنج بیست هزار تومانی و یا گوشت صد هزار تومانی و یا… یعنی چی.
بله اگر درآمد فرد چند ده ملیون تومان در ماه ویا شاید بهتر است بگوییم چند صد ملیون تومان در ماه باشد چنین چیزی را نمی تواند درک کند اما وقتی در آمد فرد دو یا سه ملیون تومان در ماه هست (اینجا هم نمی خواهم از حقوق های پایین تر صحبت کنم) آنوقت مجبور است درک کند.
مطلبی از دوست بسیار گرانقدر دکتر محمد رضا زائری به عنوان "نمی فهمند" خواندم بسیار ارزشمند بود، من فکر می کنم هر کس که امروزه ارزنی برای ممکت و نظام ارزش قایل باشد باید فریاد بزند که به کجا می رویم؟
به جای اینکه به مشکل اصلی مملکت بپردازیم به حواشی ای می پردازیم که هیچ دردی را از مردم دوا نمی کند.
همه تصمیمات مسئولین اقتصادی در نهایت به نفع رانت خواران مرتبط با آنها تمام می شود ومی بینیم که دارایی های مملکت جلوی چشم ما توسط برخی قاچاقچیان ودلالان به غارت می رود.
یک بار هم که شده از کاخ های خود بیرون بیایید، از برج ها پایین بیایید و به فکر شرایط مردم نجیب ایران باشید که تا به امروز هر آنچه داریم از نجابت آنها است و کاری نکنید کاسه صبر مردم لبریز گردد.
تا کی باید صبر کنیم تا متوجه شویم همین هایی که شرایط مملکت را به اینجا رسانده اند تفاوتی با جاسوسان وسربازان پشت جبهه دشمن ندارند وباید با آنها بر همین اساس برخورد شود، حتما باید ویکیلیکس بیاید و اسناد منتشر کند که چند ملیون دلار پشت پرده دریافت کرده اند تا چنین کارهایی را انجام دهند و چنین خیانتی را به مملکت بکنند.
آمریکا و اسرائیل تا اینها را دارند نیازی به حمله به ایران ندارند.