14 ژوئیه رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد که سیاست دولت دونالد ترامپ در مورد ایران هنوز در حال تدوین است. وی اعتراف کرد که این سیاست عبارت از این است که "باید از عناصری در ایران حمایت شود که می توانند رژیم ایران را بطور صلح آمیز عوض کنند".
به عبارت دیگر سیاست ترامپ نسبت به ایران با هدف تعویض رژیم در آن کشور عملی خواهد شد که به معنای این است که ثبات آمریکا در خاور نزدیک بیشتر از خطر ایران در این حوزه خواهد بود. این حمایت از حکومت کنونی ایران نیست که دارای نواقص زیادی است ولی این نواقص نباید منظره کلی را دگرگون سازد که در آن ایران بعنوان یک مترسک معرفی می شود.
مثلا گفته های تیلرسون در این باره که ایران عامل ازثبات اندازی این منطقه است چند سوال را بر می انگیزد. هر چند که سیاسیت اسراییلی ایران و حمایت تهران از لبنان را می شود تا اندازه ای سبب بی ثباتی تلقی کرد ولی این نمونه ها استثنا از قاعده است.
سیاست خارجی ایران عمدتا جنبه عملگرایانه و دفاعی دارد. امضای برجام را می توان از اقدام های مطرح ایران در صحنه بین المللی دانست. نمی شود گفت که این برنامه فاقد نواقص است ولی این را هم نمی توان گفت که این گام موقعیت در منطقه را بی ثبات می کند.
شاید آمریکا از رژیم اسد خوشش نمی آید ولی حمایت آن از طرف ایران ممکن نیست از اقدام ثبات اندازی نامیده شود. ایران طرفدار نگه داری ثبات است و دارای منافع خود در عراق، سوریه و افغانستان است منافع ای که لغو نمی شوند. بله، ایران در منطقه نیرومند تر شده ولی این کار به حساب نابودسازی رژیم صدام حسین در عراق بوسیله آمریکا و مبارزه با طالبان افغانی انجام شده است. ایران نه توسعه طلبی می کند و نه یک قدرت نظامیگری می باشد. هزینه های دفاعی ایران فقط 3 درصد درآمد ناخالص ملی این کشور را تشکیل می دهد.
با همه اینها این سوال پیش می آید که واشنگتن چگونه مایل است به این ایده جامه عمل بپوشد. خوب، تیلرسون گفته است که با حمایت از عناصر معیین در ایران می توان رژیم در تهران را سرنگون کرد. این امید هست که آمریکا از
و یا "جنبش سبزها" که در تابستان و پاییز 2009 پس از انتخاب مجدد احمدی نژاد به خیابان ها رفت و به اعتراض پرداخت. برخی ها سر زدند: "مرگ بر دیکتاتور!" ولی سران این جنبش میر حسین موسوی و مهدی کروبی از همان ابتدا گفتند که آنها طرفدار تعویض رژیم نبوده و فقط نتیجه انتخابات را به شک می برند.
بدین سان در ایران عدم تفاهم و خواست اصلاحات مشاهده می شود. ولی روشن نیست که آیا کسانی که طرفدار این نظرها هستند خواهان همان حکومتی می باشند که مورد پسند دولت ترامپ باشد؟ بعلاوه تهران جنبش سبز ها را شکست داده و خیلی ها از پیروان آن در حبس خانگی بسر می برند. رژیم ایران در سال های اخیر در یک سلسله موقعیت های پیچیده متانت و پایداری خود را نشان داد.
این نشریه نوشت: حالا سر های گرم، برخی اوقات می گویند که ایران را می توان بوسیله عناصر اقلیت های تجزیه طلب از ثبات انداخت که بخش چشمگیر آن کشور را تشکیل می دهند. مثلا کردهایی که 10 درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهند. آنها بیشتر از دیگر اقلیت ها زیر ستم قرار داشتند. دیگر اقلیت ها نیز روحیات تجزیه طلب را دارا می باشند.
ولی ایران مانند یوگسلاوی سابق یا عراق — تشکیلات مصنوعی — نیست. ایران تاریخ باستان دارد و ملت های آن با دولتمداری و فرهنگ ایران پیوند عمیق پیدا کردند. بعلاوه تهران در سال های 80 قرن پیشین میلادی قیام کردها را بصورت خونینی سرکوب کرد و کرد ها این حادثه را به خوبی یاد دارند.
و حتی اگر تلاش براندازی رژیم کنونی در ایران موفق باشد ایران به کشوری ناکام و فاقد ثبات مانند افغانستان، عراق، یمن و سوریه تبدیل خواهد شد. بعید است که این فرجام برای آمریکا مطلوب تر از حکومت کنونی ایران باشد. اگر کشوری از سیاست خارجی عملگرانه و متکی بر دفاع از خود پیروی می کند و از ثبات داخلی برخوردار است ممکن نیست برای تعویض رژیم خود نامزد خوبی شناخته شود. ایران که بصورت ثمربخش با داعش و دیگر گروه های تروریستی مبارزه می کند و خواهان ثبات در منطقه است شایان ستایش معیینی است نه سرزنش. اگر موجودیت جمهوری اسلامی پذیرفته شود و امید به تحول در این کشور در راستای لیبرال بسته شود، این سیاست عقلانه (از طرف آمریکا) می بود. ولی باز هم تصمیمگیری نهایی با ملت ایران است.
در حال حاضر در آمریکا در باره سرنگونی رژیم ایرانی زیاد صحبت می شود و بنا به علل داخلی گروگانگیری سال های 1979- 1981 به یاد آورده شده و حصول توافق برجام توسط اوباما مورد انتقاد قرار می گیرد. این گونه سخنان ممکن است به جنگی منجر شود که به نفع هیچ کس نیست.