این روزنامهنگار حدس میزند که مقامات آمریکا باید برای خود معلوم کنند که آیا روسیه یا چین برایش خطرناک تر است و سپس سیاست خود را تعیین کند
راس دوتات نوشت: زمانی بود که روسیه در سیاست داخلی آمریکا جای نسبتاً مشخصی داشت — فرد آمریکایی دارای اعتقادات راستگرا «از ایوان حیلهگر» میترسید و اگر در جناح چپ قرار داشت بر آن بود که «خطر سرخ یک مترسک معمولی» است. ولی این دوران سپری شده است.
به عقیده این روزنامهنگار، کنه مطلب این است که نه آمریکا و نه روسیه درواقع نمیتوانند برای خود دقیقاً مشخص کنند که آنها میخواهند چه نوع کشوری باشند. در زمان جنگ سرد واشنگتن میخواست وضع فعلی و بازدارندگی و حمایت از بازیگران بد به قصد جلوگیری از پیدایش بازیگر بدتر را نگه دارد. این در حالی بود که در مسکو بازنگرشگرانی می نشستند که «از هاوانا تا هانوی ایده انقلاب سوسیالیستی را پیش می بردند».
در اوایل قرن 21 دو کشور دیدگاه ها را عوض کردند: آمریکا به تبلیغ اعتماد به لیبرالیسم و دمرکراسی پرداخت و روسیه به سران با اراده و ثبات رژیم صدام رو آورد.
و اما حالا «هرج و مرج» مشاهده می شود. مسکو در خاور نزدیک هنوز هم از ثبات و « شیطان هایی آشنا » دفاع میکند ولی واشنگتن نقش «یک بازنگرشگر» را بازی میکند و اما در جاهای دیگر ولادیمیر پوتین تلاش میکند نظام غربی را از ثبات بیاندازد و از جمله بصورت غیر علنی از دونالد ترامپ حمایت میکند و گاه بگاه به بازنگرشگر تبدیل می شود.
این روزنامهنگار معتقد است که حوادث در خاور نزدیک به خاطر سیاست آمریکایی محکوم به شکست طوری سیر میکند که ناقص بودن آن آشکار است. این سیاست حاکی از آن است که مناسبات کنونی روسیه و آمریکا صرفاً «جنگ جدید سرد» است. مقاله نویس NYT خاطرنشان میکند که در حال حاضر هدف اصلی واشنگتن در خاور نزدیک مثل سابق بازداشتن توسعه روسیه نیست بلکه جلوگیری از گشترس تروریسم اسلامی و پایان دادن به بحران فراریان و احیای حتی گونهای از نظم و آرامش در آنجا است، برای رسیدن به این هدف آمریکا باید همراه با روسیه کار کند.
به عقیده این مؤلف در این زمینه باید درک کرد که «میت رامنی» که روسیه را «مخالف ژئوپلیتیک شماره یک آمریکا» خواند تا چه اندازه حق داشت. مسلماً امروز روسیه از نظر ژئوپلیتیک یک مخالف خطرناکتری از 4 سال پیش است ولی این به معنای آن نیست که روسیه خطرناکتر از القاعده، داعش و یا چین ثروتمند و نیرومند و در عین حال خودکام است.
اگر حوادث کنونی به جنگ جدید سرد منجر شود، آمریکا باید سیاست خود در خاور نزدیک و آسیا را بازنگری کند. اگر پکن در نهایت امر مخالف مهمتر از مسکو از آب در آید و بلندپروازی ها و امکانات مسکو از «استعداد پوتین به بازی گساخانه با ورق های ضعیف» وزین تر شود در این صورت آمریکا شاید مجبور باشد به تجسس «همکاری احتیاط آمیز» با روسیه بپردازد.