گزارش و تحلیل

روزهای تلخ بدون پسرم – گفتگو با خانواده شهید حجت اصغری شربیانی

© Sputnik / محیا پسندیدهروزهای تلخ بدون پسرم – گفتگو با خانواده شهید حجت اصغری شربیانی
روزهای تلخ بدون پسرم – گفتگو با خانواده شهید حجت اصغری شربیانی - اسپوتنیک ایران
اشتراک
از آن روزهایی که اولین ناآرامی ها در سوریه آغازگردید، چهار سال می گذرد و شاید هیچ کدام از خانواده های داغ دار شهدای مدافعین حرم به ذهنشان هم خطور نمی کرد که عزیزانشان در جبهه های سوریه برای همیشه از این جهان خاکی عروج نمایند.

سوریه برای ایران دارای اهمیت و ارزش استراتژیک می باشد، چراکه میان امنیت بخشهای مهمی از جهان اسلام، سوریه و امنیت ملی ایران ارتباط مستقیم وجود دارد. به این معنی که علاوه بر جنبه های اعتقادی شیعیان در دفاع اماکن مقدس سوریه، این کشور برای ایران جنبه راهبردی مهمی دارد و مجبوریم که برای دور نگه داشتن تروریسم و نیروهای تکفیری از مرزهای ایران در جبهه سوریه مبارزه نماییم. خبرگزاری اسپوتنیک به گفتگو با خانواده شهید «حجت اصغری شربیانی» یکی از شهدای مبارز با تروریسم در سوریه پرداخت. پدر و مادر شهید درباره فرزند پاسدار خود می گویند:


- حجت پسری آرام و شیک پوش
حجت متولد 1/1/1367 بود و دوم آبان سال 1394 مصادف با تاسوعای حسینی طی عملیاتی به نام «محرم» در حومه شهر حلب به شهادت رسیده است. فرزند ما در خانواده ای مذهبی متولد شد و عقاید دینی به وی تعلیم داده می شد، پدر نیز در دوران جنگ تحمیلی میان ایران و عراق در جبهه حضور داشت و روحیه ایثار و شهادت طلبی در ایشان نهادینه گردیده بود.
محل سکونت ما واقع در فیروزآباد شهر ورامین می باشد که تا امروز به غیر از فرزند ما چندین شهید در راه دفاع از حرم حضرت زینب داده است. حجت پسر شلوغی بود، اما نه اینطور که ما را اذیت کند یا آزاری به دیگران برساند و با بچه ها دعوا نماید، از نظر رفتاری هم در زمان تحصیل در مدرسه کودکی بی سروصدا و منظم بود. اغلب برای تنبیه کردن ایشان از ابزار تهدید استفاده می کردیم، ضمن اینکه در محله هم هرگز کسی حجت شکایتی نداشت. پسرمان فردی بسیار شیک پوش و مرتب بود و روابط عمومی بالایی داشت، هیاتی هم به نام جوانان متوسل به حضرت زهرا (س) را تاسیس نموده بود، ضمن اینکه در فضای مجازی هم بسیار فعال بود.
همیشه تلاش کردیم تا فرزندانمان را در حد توان تامین نماییم، به همین دلیل هم وقتی زمان کار و کسب درآمد حجت فرا رسید برای ایشان یک مغازه خدمات کامپیوتری باز کردیم تا در آنجا مشغول به کار شود. چراکه ایشان تحصیل کرده رشته کامپیوتر بود، اما سال 1390 وارد سپاه پاسداران شد.

© Sputnik / محیا پسندیدهروزهای تلخ بدون پسرم – گفتگو با خانواده شهید حجت اصغری شربیانی
روزهای تلخ بدون پسرم – گفتگو با خانواده شهید حجت اصغری شربیانی  - اسپوتنیک ایران
روزهای تلخ بدون پسرم – گفتگو با خانواده شهید حجت اصغری شربیانی


- زمان رفتن فرا رسید
او برای رفتن به سوریه از مادرش رضایت گرفت و مدت 10 روز دوره آموزشی را پشت سر گذاشت. قرار بود دو تا سه بار برای شرکت در جنگ به سوریه برود، اما هر بار به خاطر بروز مشکلی حاصل نمی شد، تا اینکه عاقبت رفت. پسرم همیشه نسبت به سوریه احساس مسئولیت می کرد و می گفت که ما باید در سوریه حضور یابیم، اما مادر ابتدا رضایت نداشت، ولی با توجه به اصرار حجت برای رفتن به سوریه، رفته رفته نظرخانواده نیز برای رفتن او به نبرد در سوریه تغییر یافت.
خبر شهادت او توسط برادران سپاه به ما داده شد و مدت یک هفته جنازه شهید در اختیار نبود، گویا در منطقه ای بوده که نمی توانستند جنازه وی را به ایران منتقل نمایند، طی این یک هفته در محله ما همه عزادار بودند. وقتی شهید شد جنازه اش در اختیار مزدوران داعش باقی ماند و ما نیز راضی نبودیم که برای برگرداندن جنازه پسرمان افراد دیگری به شهادت برسند. حجت بر اساس اصابت خمپاره به شهادت رسید، سر و صورت او کاملاً سالم بود ولی دستانش همانند حضرت عباس (ع) قطع شده بود.
مادر می گوید: یک شب ساعت 3 نیم بود و چراغ اتاق شهید هنوز روشن، دیدم که سجاده ای پهن کرده و دور و برش هم پر از کاغذ است. به او گفتم حجت داری چکار می کنی؟ گفت نماز می خوانم و وصیت نامه می نویسم. او وصیت نمود پیکرش را در امامزاده شعیب دفن نمایند. نبود پسرمان در خانواده با عنایت به ویزگی های مثبتی که داشت، یک کمبود بزرگ و محسوس است، ولی چون خودش راضی به این هدف بود، ما هم به هدف او احترام می گذاریم.

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала