وداع با آرزو

© Sputnik / Mikhail Voskresenskiyنظامیان ارتش سوریه
نظامیان ارتش سوریه - اسپوتنیک ایران
اشتراک
هدف ما آزادی کشور از وجود تروریست هاست.

طی 5 سال جنگ سوریه ، نیروهای مسلح کشور حوادث زیادی را تجربه کرده است: شادی و پیروزی، غم و آسیب ها و شکاف در ارتش. بعضی از سربازان که تحت تأثیر «  قول و وعده های پول هنگفت»   بازیگران سیاسی خارجی قرار گرفته بودند از ارتش فرار کردند  و  به تشکیلات  مسلح غیرقانونی پیوستند.

 در تمام این حوادث  و  رویدادها  انسان ها و نه فقط تانک و تفنگ  شرکت دارند.  انسان هایی که زمانی  آرزوهایی داشتند که می خواستند به آنها برسند.  این آرزوها  به خاطر  یک چیز —  آرزوی  ملت  و زندگی در صلح  و  رفاه در وطن  کنار گذاشته شدند.

آژانس خبری « سپوتنیک» با چند نفر از  سربازان جبهه  در باره آینده آنها پس از جنگ به گفتگو نشست.

ادامه تحصیل بهر قیمتی

حمزه اسماعیل، سرباز  26 ساله  از شهر « حما»  گفت که آخرین بار 3 سال پیش  خانواده خود را دید.  طی 3 سال او در خانواده جدید خود از 10 سرباز  ارتش سوریه زندگی کرده است.  هدف آنها آزادی  کشور از وجود تروریست هاست.

« به محض پایان تحصیل وارد  ارتش شدم.  من در آرزوی آن بودم که  درجه فوق لیسانس و دکترا را بگیرم.  اما ملت من مهم تر از باقی چیزهاست.  شرایط باعث تغییر اولویت ها شد».

حمزه در آینده پدر خانواده  بزرگی خواهد شد.  او دلش می خواهد در بانک خصوص خود کار کند. سرباز کنونی  مطمئن است که بهر قیمتی  شده درسش را تمام خواهد کرد. اما حالا باید  کمک کند تا جنگ تمام بشود.

 

 جنگ مانع از دفن پدر شد

مهندس  «تمام  معلا» از  اولین روز های جنگ با بوی زمین و باروت آشنا بود.  در سال 2010 میلادی  تحصیلات عالی خود در رشته عمران را به پایان رساند  و  یکسال بعد کشور به دام جنگ افتاد.  از آن زمان تا کنون  تفنگ  همراه همیشگی او در میدان نبرد است.  او چند بار بسختی مجروح شد.  فرماندهی نیروهی هوایی به او دستور داد  به پشت جبهه منتقل شود اما او  رد کرد.

«تمام گفت: «  من بارها به خط اول جبهه برگشتم.  طی مدتی که من در جبهه  می جنگم اتفاقات زیادی برای خانواده من افتاده است.  بدترین آن مرگ پدم بود که نتوانستم در مراسم بخاکسپاری او شرکت کنم.   از اینکه نتوانستم با پدرم  وداع کنم  خیلی غمگین هستم.  فقط آخرین صحبت مان مرا تسلی می دهد. او دست مرا میان دستانش گرفت و گفت: « افتخار می کنم که پسرم یکی از  قهرمانان کشور خود است».

تمام نیز مثل دیگر سربازان فقط یک آرزو دارد: بازگشت صلح به کشور.  صلح زندگی را به کشور بر می گرداند و سربازان می توانند  تشکیل خانواده بدهند.

« من در آرزوی آن هستم که اسم پدرم را روی پسرم بگذارم تا  کمی آتش قلبم فروکش کند».

 

آرزوی داشتن خانواده در میدان نبرد

 محمد عمر 28 ساله  از « تارتوس»  که حسابدار است  با شنیدن خبر آغاز جنگ به ارتش پیوست.

« من سعی کردم  داوطلبانه به جنگ بروم اما تقاضای مرا رد کردند و  من را به عنوان سرباز ذخیره  در  همان رشته خودم استخدام کردند. اما بعد جنگ شدت گرفت  و ما را به جبهه فرستادند. در آنجا همه  برابر بودیم، با تحصیلات عالی یا بدون تحصیلات عالی. »

 آرزوی بزرگ او داشتن خانواده  است. برای رسیدن به این آرزو  او  می جنگد و انتظار می کشد.

 

تحصیل قبل و بعد جنگ

سربازی به نام عدنان  الاحمد  در آرزوی آن است که مادرش به فردا باور کند.  مثل دیگر خانواده های سوری،  خانواده عدنان نیز در انتظار بازگشت  پسرشان  است.  تا قبل از جنگ عدنان درس حقوق می خواند.

«  نوشته ها و شعارهای  پر طمطراقی که  بسیاری از سوری ها در شبکه های اجتماعی می نویسند بیش از هر چیز  دیگر مرا  ناراحت می کند.  آنها این چیزها را می نویسند ولی خودشان به سواحل  گرم کشورهای غربی فرار کردند.  زندگی ما  زیر و رو شده است  و  خیابان ها  پر از عکسهای قهرمانان شهید است.  ما فقط با فکر پیروزی  زندگی می کنیم».

 

نابودی آرزوها فقط  به خاطر یک آرزو

در بین سربازان هستند افرادی که توانستند  تشکیل خانواده بدهند و  کار خوبی  داشته باشند و  فرزندی بدنیا بیاورند.  اما خواست وطن را  مثل یک دستور  خاص تلقی کردند.

محمد الاکر  Аль-Аккар    30 ساله وقتی جنگ شروع شد  زن و فرزند و  رستوران داشت.

« من تصمیم گرفتم از  کشورم دفاع کنم.  زن ودخترم را در خانه گذاشتم و به جبهه رفتم.  هنوز هم نگاه آنها را  حس می کنم.  روزی  فرا رسید که تمام آرزوهایمان برباد رفت  و فقط به خاطر یک آرزو —  صلح در کشور» به زندگی ادامه می دهیم».

محمد از جبهه  با زن ودخترش تماس می گیرد تا به آنها خبر بدهد که زنده است.

«  بعضی وقتها وقتی به خانه زنگ می زنم  فکر می کنم « نکند این آخرین بار باشد که صدای عزیزانم را می شنوم؟ »… اما بلافاصله این افکار و احساسات را از خود دور می کنم.  آری ویرانی و  مرگ وارد زندگی ما شده است، اما ما به امید  آن روزی زندگی می کنیم  که  بتوانیم  به خانه برگردیم و  خانواده خود را ببینیم.  از اینرو جنگ  نمی گذارد به چیز دیگری به غیر از  آرزوی صلح و بازگشت به خانه فکر کنیم».

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала