دوست روس ، دوست تمام عمر است

© Sputnik / Vitaliy Ankovولادی واستوک
ولادی واستوک - اسپوتنیک ایران
اشتراک
رابطه زن و مرد در روسیه بشکل دیگری برقرار می شود.

رادیو « سپوتنیک» سری  مطالبی در باره خارجیان  ساکن در روسیه را پخش می کند. امروز  پای صحبت  مانون  ماست  خبرنگار  روزنامه فرانسوی Le Courrier de Russie می نشینیم. وی در باره سفر به ولادی واستوک  و  دوستان روس تعریف می کند.

 مانون در جنوب بلژیک در شهر « لیوژ» بدنیا آمد و دو سال پیش  به مسکو سفر کرد.  تا قبل از آمدن به مسکو زبان روسی بلد نبود ولی اکنون تنها چیزی که  خارجی بودن او را  مشخص می کند لهجه کم او در صحبت به زبان روسی است.  اولین بار  مانون در دوران کودکی سفری به روسیه داشت.

«  من در کلاس ژیمناستیک هنری  تمرین می کردم که یک مربی از ولگاگراد به  نزد ما آمد.  من حتی یک کلمه روسی نمی دانستم، ولی زبان ورزش برای همه قابل فهم است.  در سن 10 سالگی برای شرکت در  مسابقات  ژیمناستیک به روسیه سفر کردم.  من خیلی از اینجا خوشم آمد!  برای من روسیه همیشه کشوری است که بهترین ژیمناست های جهان را پرورش می دهد».

مانون در سن 18 سالگی  ورزش را کنار گذاشت  و  در برنامه تبادل دانشجو شرکت کرد و برای یکسال به روسیه آمد.

« نمی خواستم به آمریکا بروم و زبان انگلیسی یاد بگیرم. این بود که فکر کردم بهتر است زبان روسی را امتحان کنم.  من از زبان روسی خوشم می آید.  اما بر طبق برنامه تبادل دانشجو ما می توانیم فقط کشور و نه شهر را انتخاب کنیم.  من را به ولادی واستوک فرستادند  که خیلی غیر منتظره بود.  من در یک خانواده روس زندگی کردم و زبان را با کمک آنها یاد گرفتم.  در ولادی واستوک کمتر کسی انگلیسی و فرانسه می تواند  صحبت کند، از اینرو مجبور شدم خودم را وفق بدهم.

ابتدا همه چیز مرا شوکه کرد —  جاده های بد، آپارتمان های  کوچک،  من به این چیزها عادت نداشتم.  اما اعضای خانواده ای که من در خانه اشان ساکن شدم خیلی مهربان بودند.  من در آنجا راحت بودم. سفرهای زیادی داشتم، به چین و بایکال هم سفر کردم».

 مانون در ولادی واستوک برای اولین بار با غذاهای روسی آشنا شد.  از همه بیشتر از  سالاد ماهی  و کلوچه های خانگی خوشش می آید.

« من خیلی چاق شده بودم، زیرا زیاد می خوردم.  در ولادی واستوک مادربزرگی بود که مدام برای من غذا درست می کرد.  دست پختش عالی بود!  در مسکو بندرت غذای خانگی می خورم. رستوران غذاهای ملی  بندرت پیدا می شود».

پس از یکسال مانون به بلژیک برگشت اما نه برای مدت طولانی.  دوباره با استفاده از برنامه تبادل دانشجو به روسیه آمد، اینبار  در  مسکو در دانشکده خبرنگاری مسکو مشغول تحصیل شد.  بدین ترتیب دوره کار آموزی را در روزنامه فرانسوی  گذراند که  هیئت تحریره  آن در مسکو  واقع است.  از آن زمان تا کنون مانون در مسکو زندگی می کند و از تصمیم خود پشیمان نیست.

« این یک تجربه جالب است.  در اینجا امکانات کار بیش از بلژیک است.  من دانشگاه را به اتمام رساندم ولی پیدا کردن کار مناسبی در  کشورم دشوار است.  والدینم از این تصمیم من حمایت کردند.  آنها به سفرهای دائمی من به روسیه عادت کرده اند.  برای والدینم مهم آن است که من  راحت و  خوشبخت باشم.  البته بعضی از دوستان بلژیکی  تصمیم مرا  درک نکردند.  اما وقتی دیدند چند بار با استفاده از برنامه تبادل دانشجو نه برای تفریح بلکه زندگی به روسیه سفر کردم  نظرشان جلب شد و خودشان نیز به مسکو  آمدند و من  جاهای دیدنی مسکو را به آنها نشان  دادم».

 مانون زیاد به  «تپه های  واروبیوف» می رود  و در پارک « گورکی» گردش می کند. اینها جاهای  دوست داشتنی مانون هستند.

« مسکو طی سال های اخیر چهره عوض کرده است.  در اینجا می توان گردش کرد. کافه های زیادی  ظاهر شدند که در آنجا می توان  استراحت کرد. من در مرکز مسکو در محله «  چیستی پرودی» زندگی می کنم که تا دفتر روزنامه 10 دقیقه پیاده روی است. از اینرو احساس نمی کنم  مسکو بزرگ است.  همه چیز  در نزدیکی محل زندگی من است.  روزهای تعطیل با دوستان به نمایشگاه ،  پیک نیک می رویم و دوچرخه سواری می کنیم».

مانون طی سالهای زندگی در روسیه  با فرهنگ روسی آشنا شده و  از فیلم های روسی خوشش می آید.

« به نظر من فیلم های بلژیکی و روسی شبیه یکدیگرند. در این فیلم ها اغلب به مسائل اجتماعی  توجه می شود،  شرایط سخت و دشوار زندگی نشان داده می شود، در عین حال قهرمانان فیلم ها، آدم هایی  زنده دل و  مهربان هستند.  فیلم های روسی زیبا و  به روز هستند  اما خارجیان با آنها آشما نیستند، زیرا زیرنویس  ندارند».

با وجود شباهت فیلمهای روسی و بلژیکی،  مانون اعتراف کرد که طرز تفکر  روس ها چیز دیگری است. اوایل  قبول این موضوع که روس ها  ملتی هستند که بندرت لبخند می زنند  برایش سخت بود.

« در خیابان  و  مغازه ها، مردم لبخند نمی زنند.  اتفاق می افتد وقتی  بی حوصله هستم، این موضوع مرا  عصبانی می کند.  اما باید طرح دوستی ریخت. سه بار که به یک مغازه بروی،  از دیدن تو خوشحال می شوند و احوالپرسی می کنند و…

کلا همه فکر میکنند  که در روسیه هوا همیشه سرد است و روس ها دائما در حال نوشیدن ودکا هستند.  این موضوع واقعیت ندارد.  اما در مورد کمبود لبخند، درست است.  هر چند در آمریکا همه لبخند می زنند، اما گاهی لبخندشان  مصنوعی است.  در روسیه باید  با مردم  بیشتر معاشرت کرد.  دوست روس ، دوست تمام عمر است».

تفاوت طرز فکر بر  روابط رمانتیک نیز تأثیر می گذارد.  برای مانون  عادت کردن به این موضوع که در روسیه مردان همیشه  پول غذای  دوست دختر خود را می پردازند، دشوار است.

« رابطه زن و مرد در روسیه بشکل دیگری  برقرار می شود.  من استقلال را دوست دارم که مردان جوان را  می ترساند.

 نمی توانم اجازه بدهم که  مرد جوان سه بار پشت سرهم پول غذای من را در رستوران پرداخت کند. من حتی در این باره بحث کردم.  این یک موضوع ناچیز به نظر می رسد ، اما  برای  من و او موضوع مهمی است.  زنان روس هم  فرق دارند.  آنها خیلی به خودشان می رسند ، هر روز لباس های زیبایی می پوشند. برای ما این چیزها عجیب است، اما نمی توانم بگویم که چیز بدی است.

دوستان  زیادی دارم که تأثیر خود را بر من گذاشته اند.  مثل  آنها زیاد بخودم می رسم حتی بیشتر از بلژیک».

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала