روزگاری که تحول اندیشههای پیشینیان در اوج خود قرار داشت، بی شک ادیبان، متفکران و دانشمندان، افکار و اندیشههای وزین را در قالب دست نوشتههای خود ابراز مينمودند. بنابراین، نسخههای خطی از جايگاه ويژههای در معرفی و حفظ فرهنگ و تمدن هر کشوری برخوردار هستند و از طریق همین نسخ خطی است که ميتوان نسل جدید و آیندگان را از سیر تحول اندیشه آگاه نمود.
در این خصوص، خبرگزاری اسپوتنیک به گفتگو با پژوهشگری در زمینه نسخ خطی پرداخته است. حسین متقی دارای سابقه فعاليت در حوزه نسخ خطي و فهرست نگاري چند هزار نسخه به زبانهاي عربي، فارسي و ترکي است. وی صاحب تالیفات متعددی در قالب کتاب و مقاله در زمینه دستنویسهای اسلامی ميباشد و اکنون به عنوان صاحب امتياز نشريه تخصصي مطالعات نسخ خطي و اسناد کهن با عنوان «بساتین» و مدير وبسايت پايگاه خبري نسخ خطي فعالیت مينماید. او معتقد است، با توجه به اينکه روسیه ميراث دار دو دولت بزرگ تزارها و اتحاد جماهير شوروي است، و همچنین با توجه به وضعيت بسته سياسي يکصد سال اخير، علیرغم اینکه منابع مطالعات ايراني از جمله اسناد و نسخ خطي فراواني در مراکز آرشيوي و کتابخانههاي روسيه وجود دارد، اما به دلایل گوناگون سایه سیاست بر ارتباطات علمي دانشمندان دو کشور سايه انداخته است، وعملا چندان از فضاها، فرصتها، زمينهها و منابع مطالعاتي يکديگر، بخصوص به جهت فضاي حاکم بر شوروي بهره چنداني نبرده اند.
گزارش و فایل صوتی گفتگو با حسین متقی در ادامه ارائه ميگردد.
- در روسيه نسخ و اسناد خطي فارسي وجود دارد يا خير؟ چه تعدادي هستند و در كجا نگهداري ميشود؟ اين آثار در چه موضوعاتي است و متعلق به چه زماني مي باشد؟
بر اساس گزارشي که زندهياد «اولگ آکيموشکين» از نسخههاي خطي اسلامي موجود در کتابخانههاي روسيه به صورت رسمي در سال 1992میلادی منتشر نموده است، در کتابخانههاي روسيه ـ بدون احتساب نسخههاي خطي روسي و زبانهاي ديگر ـ در حدود 60000 نسخه خطي اسلامي (منظور از اسلامي، يعني متني نگارش يافته با خط و الفباي عربي، به هر زبان و موضوعي که بوده باشد) وجود دارد و از اين تعداد 18733 نسخه خطي عربي، 12612 نسخه فارسي و تاجيکي، 9540 نسخه ترکي (با لهجههاي متنوّع)، 148 نسخه کردي، 28 نسخه پشتو، 14 نسخه ماليزي و 3 نسخه اردو و 7057 نسخه نيز با عنوان نسخ خطي اسلامي (بدون تمايز زباني) ميباشد.
امّا به استناد شواهد و گزارشهاي پراکنده از وجود دستنويسهاي فراوان در جمهوريهاي خودمختار تاتارستان، داغستان، اوستياي شمالي، چچنستان و جز اينها، به نظر ميرسد که در کتابخانههاي روسيه، دست کم يکصدهزار نسخه خطي اسلامي وجود داشته باشد که بسياري از آنها، هنوز شناسايي و معرّفي نشدهاند.
توجه کنید که عمده تمرکز نسخههاي خطي اسلامي در روسيه به لحاظ کيفي، به ترتيب در شهرهاي سنپیترزبورگ، مسکو، تاتارستان (قازان)، داغستان (مآخاچ قلعه)، باشقيرستان (اوفا) و چچنستان (گروزني) ميباشد. در معرفي آن مواريث، از اوايل قرن 19میلادی تاکنون بيش از 100 جلد فهرست در قالب کتاب، مقاله يا پاياننامه، به زبانهاي روسي، آلماني، فرانسوي، ترکي، فارسي، عربي و ديگر زبانها چاپ و منتشر شده است؛ ليکن به لحاظ کمّي به نظر ميرسد جمهوريهاي داغستان و تاتارستان، مقام نخست را در تعداد نسخههاي خطي اسلامي در روسيه، دارا باشند، امّا از آنجا که اين نسخ هنوز فهرست نشدهاند و آمارهاي دقيقي نيز در دست نيست، با همه اين احوال، همچنان، منابع موجود در شهر سنت پترزبورگ به لحاظ کيفي، پيشتاز است.
بر پايه منابع مطالعاتي موجود در روسيه، از حدود يکصد هزار مجلد نسخه خطي "اسلامي" موجود در روسيه، بيش از 90% آنها به زبانهاي عربي، فارسي و ترکي (با لهجههاي گوناگون) نگارش يافتهاند، اما از اين تعداد، به نظر ميرسد تاکنون، در حالت بیشينه، بيش از 30% اين مواريث کهن به صورتِ توصيفي، معرّفي نشده باشند و در حقيقت شايد به جرأت بتوان گفت بيش از 70% درصد اين آثار، فاقد شناسه توصيفي هستند.
نسخههاي خطي اسلامي (کتابت شده با خط و الفباي عربي) در روسيه از ارزش بالايي برخوردارند، براي نمونه چند قرآن بسيار کهن به خط کوفي از قرون 1-2 هجري/ 7-8 ميلادي امروزه در انستيتو دستنويسهاي شرقي، کتابخانه دانشگاه سن پترزبورگ و موزه ارميتاژ، نگهداري ميگردد که منابعي بسيار غني براي مطالعات قرآني هستند. يا براي نمونه ديگر قديميترين نسخه خطي شيعي د ر روسيه، به نام «الذخيره في علم الکلام» مربوط به سيد مرتضي علم الهدي (متوفاي 436ق/1044م) امروزه در کتابخانه ملي روسيه در سن پیترزبورگ نگهداري ميگردد که حدود سي سال پس از درگذشت مؤلف يعني سال 472 ق/1079م کتابت گرديده است؛ درباره نسخ خطي کهن فارسي نيز بايد گفت، تفسير البصائر يميني، مربوط به قرن ششم هجري/قرن دوازدهم ميلادي از نفيسترين و کهنترين نسخ فارسي در روسيه است و اين نسخه خطي در کتابخانه انستيتو دستنويسهاي شرقي فرهنگستان علوم روسيه در سن پیترزبورگ نگهداري مي گردد.
از آنجايي که گفتيم در حالت خوشبينانه بيش از هفتاد درصد نسخ خطي اسلامي موجود در روسيه فهرست نشده است، به تبع آن، با همين نسبت (70%)، نسخههاي خطي فارسي نيز در روسيه فهرست نشدهاند، لذا خيلي نميتوان روي موضوعات نسخ فهرست نشده، به دقت و شفافيت، نظر داد؛ اما با توجه به موضوعات همين مقدار نسخ خطي فارسي معرفي شده، ميتوان گفت، خوشبختانه در همه موضوعات نسخه خطي وجود دارد و به دگر تعبير، نسخ خطي فارسي در روسيه کلکسيوني نفيس و البته متنوع، شامل آثار ديني، ادبي، تاريخي، فلسفي، علمي (رياضي، نجومي، پزشکي، طبيعي…) و نيز آثار هنري هستند. براي نمونه موزه ارميتاژ و انستيتو دستنويسهاي شرقي و نيز کتابخانه ملي روسيه در سن پیترزبورگ، انباشه از نسخ خطي هنري مُذهّب و داراي مينياتورهاي بسيار زيبا، کار نقاشان برجسته ايران زمين، متعلق به مکتبهاي هنري شيراز، هرات، تبريز و اصفهان هستند. حتي نسخه کهن تفسير البصائر که اشاره کردم تذهيب و نگارگري آن به نظر مي رسد متعلق به مکتب بغداد در قرون ششم هجري/دوازدهم ميلادي بوده باشد که مکتب هنري پيش از حمله مغول به ايران است و فوق العاده نفيس ميباشد.
- چه ميزان از اين آثار از سوي محققان ايراني شناسايي شده است؟
روسيه امروز با توجه به اينکه ميراث دار دو دولت بزرگ تزارها و اتحاد جماهير شوروي است، و با توجه به وضعيت بسته سياسي يکصد سال اخير، علیرغم اینکه منابع ايراني از جمله اسناد و نسخ خطي فراواني در مراکز آرشيوي و کتابخانههاي روسيه وجود دارد، اما متأسفانه به جهت وضعيت نامطلوبي که سياست بر ارتباطات علمي دانشمندان دو کشور سايه انداخته بود، عملاً چندان از فضاها، فرصتها، زمينهها و منابع مطالعاتي يکديگر بخصوص به جهت فضاي حاکم بر شوروي بهره چنداني نبرده نميشود (هم در بخش معرفي منابع هم در بهره وري و استفاده علمي از منابع).
اما امروز با اينکه قضيه فرق کرده است و به نظرم روسيه دیگر شوروي نيست، اما اغلب ايرانيان اين تغییر را به رسميت نميشناسند؛ چرا که بارها اتفاق افتاده زمانیکه يک ايراني براي ملاحظه يک منبع کهني به روسيه مي آيد؛ گفتمان حاکم بر بيشترين مراکز آرشيوي و کتابخانهاي روسيه همان گفتمان علمي بسته شوروي سابق است و عملاً در بخش علمي تغيير چنداني نمي بينيم و تعاملات کتابخانهها و در دسترس نهادن منابع همان فضاي بسته حاکم است. بخشي هم بايد اعتراف کرد که روسيه در بخش فرهنگي براي ايجاد تغييرات بنيادي در ساختار کتابخانهها و مراکز آرشيو اسناد خودشان هيچ تغييري محسوس مشاهده نگرديده است، چه در بخش معرفي آثار و چه در بخش باز کردن فضاي علمي به روي محققان و حتي در دعوت از محققان خارجي براي معرفي مواد و منابعي که در اختيار دارند، به هر دليل ممکن، هيچ تحرکي ديده نميشود.
به تعبير برخي از محققان ايراني، زمان در روسيه بشدت در دور کند حرکت ميکند! دسترسي به اطلاعات در روسيه به جهت عدم تجهيز مراکز کتابخانهاي به سيستمهاي پيشرفته رايانهاي در فقيرترين حالت قرار دارد. براي نمونه برای دستیابی به فهرست منابع کتابخانهاي باید از روش پنجاه سال پيش يعني جستجو در فيش کارتهاي عناوين آثار و مؤلفان يا موضوعات آنها بهره جوييد؛ يا براي نمونه ديگر در زماني که تمام کشورهاي اروپايي (مانند کتابخانه دولتي برلين) و يا آمريکايي (مانند کتابخانه دانشگاه هاروارد) براي ديجيتال سازي منابع نسخ خطي و اسناد و همچنین قابل دستیابی نمودن و در دسترس محققان قرار دادن این منابع، مسابقه گذاشته اند، در مقابل در کتابخانههاي داراي نسخ خطي در روسيه هيچ خبري نيست! به عنوان نمونه بزرگترين مرکز داراي نسخ خطي در روسيه، يعني انستيتو دستنويسهاي شرقي آکادمي علوم روسيه، حتي از درج يک برگ از دهها هزار نسخه خطي خود بر روي سايت خود دريغ کرده است! در کنار اين مشکلات، نکته ديگري که هست آن، عدم پاسخگويي به درخواستهاي محققان نسخ خطي از راه دور است، به عنوان مثال اگر شما ايميلي به يکي از اين مراکز ارسال داريد ـ بر خلاف کتابخانههاي اروپا که وبسايتهاي آنان کاملا پاسخگوست ـ به ندرت ميتوان از طريق ايميل در اين کشور، به مقصود و مطلوب علمي نائل آيد و اصولاً فضاي علمي و دسترسي به منابع در روسيه فوق العاده بسته است.
دوستي روس دارم به نام «گنادي» اهل سن پیترزبورگ، زمانی به ایران آمده بود و به اتفاق هم تصوير يک نسخه خطي را از کتابخانه آيت الله مرعشي در قم گرفتيم و جالب بود وقتي به او گفتم شما اهل سن پیترزبورگ هستی و آنجا قديميتر و نفيستر از همين نسخه موجود است، چرا از آنجا تصوير را نگرفتيد؟ گفت: شما نمي دانيد در روسيه چه خبر است، من اگر از روسيه بيايم ايران، خيلي راحتتر از روسيه و در شهري که در آن به دنيا آمدم، تصوير يک نسخه را بدست ميآورم. در روسیه پروسه اين امور به جهت کندي کارها، آنقدر طولاني طي ميشود و شرايط سخت و هزينههاي سنگيني براي دريافت تصوير يک نسخه خطي مطالبه ميکنند که من اگر اين همه هزينه هم بکنم و بيايم از ايران بگيرم، باز سفر به ايران بسيار ارزانتر خواهد بود!
- چه موانعي در مسير تحقيق و شناسايي منابع خطي وجود دارد؟
درباره موانع اين حوزه مطالعات و علمي سخن بسيار مي توان گفت. اما همانقدر بگویم که شما در ايران، براي دسترسي يک روس، به منابع روسي، از جمله نسخههاي خطي فارسي که مربوط به فرهنگ و تاريخ روسيه است (مانند نسخه خطي تاريخ کاترين و مانند آن)، جز مواردي نادر، براي دسترسي به منابع کهن، تقريباً مشکل حادّي نخواهيد داشت، اما در روسيه چنين نيست. دسترسي يک ايراني، به منابع ايراني در روسيه بسيار مشکل است و نيازمند طي مقدمات و روند طولاني و صرف هزينه نسبتاً زياد است؛ در عين حال بزرگترين مسأله حاکم بر اين پروسه علمي در روسيه، سايه سنگين کندي و حرکت لاک پشتي کتابخانهها و مراکز آرشيوي در روسيه در معرفي اين مواريث است.
به هر تقدير به نظر مي رسد بايستي طرفين براي معرفي منابع علمي ـ تاريخي يکديگر گامهايي بردارند. براي نمونه پروتکلهاي متعددي براي معرفي ميراث ايراني (نسخ خطي، اسناد و….) موجود در روسيه بين مراکز علمي روسيه و ايراني امضا شده است. نمونه اخيرش تفاهم نامههايي بين کتابخانه ملي ايران با کتابخانه دولتي لنين و انستيتو دستنويسهاي شرقي آکادمي علوم روسيه امضا شده است، چيزي که در دورههاي گذشته فراوان مشابهش را شاهد بوديم؛ ولي متأسفانه به هر دليل ممکن، اينها فقط روي کاغذ ميمانند و اجرايي نميشوند. به نظر ميرسد از هر دو طرف، ارادهاي براي فعال شدن اين فضاهاي علمي ندارند. طبعاً مسؤوليتِ رايزني فرهنگي ايران در روسيه در اين عرصه، در حوزه نسخ خطي انکار ناپذير است و به نظر ميرسد، هر رايزن فرهنگي در طول دوره مأموريت خويش، سبب ساز نگارش پنج يا حتي دو جلد فهرست براي نسخ خطي متناسب با فرهنگ ايران زمين بشود، مطمئناً طي چند سال همه نسخ خطي فارسي موجود در روسيه، به تدريج فهرست و معرفي ميشوند.
- آيا تا به حال به صورت رسمي اقدامات و رايزنيهايي بين مقامات دو كشور مبني بر حذف اين موانع به منظور كشف و مطالعه بيشتر صورت گرفته است؟
الحمدلله در دوره مسؤوليت رايزني آقاي دکتر ابراهيمي، مجموعه اي از فهرستهاي نسخ خطي فارسي موجود در انستيتو دستنويسهاي شرقي آکادمي علوم روسيه که از سوي خود دانشمندان روس طي پنجاه سال، به زبان روسي، توصيف شده بودند، شامل معرفي 1000 عنوان نسخه خطي فارسي، براي نخستين بار به اهتمام ايشان و تلاشهاي آقاي دکتر حيدرنيا و جمعي ديگر از مترجمان ايراني، اين فهرستها به فارسي برگردانده شد. در سال 2011 بنده همراه استاد، جناب آقاي صدرايي، براي مدتي به سن پیترزبورگ آمديم و از نزديک نسخ خطي را مورد مطالعه قرار داده و اصلاحات و کنترل لازم را بر پايه خود نسخ خطي آن انستيتو، انجام داديم. خدا را شکر تقریباً بعد از يکسال متن فارسي اين فهرستها در ايران، منتشر گرديد و سپس بنده در سفر دومم در سال 2014 به روسيه، 500 عنوان نسخه خطي فارسي نفيس ديگر را از همين مجموعه، فهرست نمودم که با احتساب موارد فهرست شده قبلی، در همين انستيتو از حدود پنج هزار عنوان نسخه خطي فارسي، تاکنون هزار و پانصد نسخه خطي فهرست شده و معرفي گرديده است. بايد توجه داشت که با انتشار يک فهرست، براي نسخ خطي، به سان چشمهاي جوشان، زمينه و فرصت دهها پژوهش جديد از نوع کتاب، مقاله و پايان نامه و نظائر آنها رقم زده ميشود. براي نمونه بنده يک تفسير کهن فارسي را که با لهجه حوزه خراسان قديم (منطقه بلخ در شمال افغانستان امروزي) در قرن 6 يا 7 هجري/ 12 يا 13 ميلادي نوشته شده است، در همين مجموعه نفيس انستيتو، معرفي کردم، با اينکه هنوز فهرست آن منتتشر نشده است، اما بر پايه همين گفتگوي دوستانه، به سرعت تمام آوازه آن متن بسيار کهن و نفيس تا بخش ادبيات فارسي دانشگاه کاليفرنيا نيز رسيد!
- اين آثار چه ارزشي براي ايران مي تواند داشته باشد؟
بدون ترديد متون کهن فارسي، سرچشمههاي ناب و دست اولِ پژوهشهاي علمي و تاريخي با محوريت فرهنگ و تمدن ايران به شمار ميروند و به نوعي هويت فرهنگي و تاريخي اين کشور محسوب ميگردند. اولويت اول (با قيد فوريت) در نسخههاي خطي در روسيه، معرفي توصيفي آنهاست و تا وقتی که از عناوين، محتوا و مواد آن آثار کهن آگاهي نيابيم، پي به ارزش معنوي آنها نخواهيم برد؛ حتي خود روسها هم نخواهند دانست چه منابعي از ميراث ايران در اختيار دارند، طبعاً هيچ شناختي نيز از ارزش و جايگاه آنها نخواهند داشت. فهرست نگاري مجموعههاي فهرست نشده در روسيه، بدون ترديد در اولويت اصلی قرار دارد. همانطور که گفتم براي خود روسها نیز ارزشمند خواهد بود و اين نسخههاي خطي ميتوانند موادي ارزشمند براي غني سازي چرخه علمي خود آنان در دانشگاههاي روسيه، به ویژه براي شناخت ايران فراهم سازند.
چنانکه در حال حاضر شوراي پژوهش اروپا (ERC) بشدت از محققان اروپايي با محوريت نسخ خطي حمايت ميکنند و در قالب پروژههاي علمي مبتني بر نسخ خطي، امتیازات خيلي خوبي به محققان اروپايي اعطا مينمايند؛ به نظر ميرسد روسيه و دانشمندان روسيه از اين مواد بسيار ارزشمند استفاده و بهره وري علمي چنداني نمينمايند و به دگر تعبير با توجه به وجود اين منابع سرشار علمي در جاي جاي روسيه، سهم توليدات علمي مبتني بر نسخ خطي، در مراکز علمي روسيه، بسيار اندک و نازل است تا جايي که موارد موجود نيز، مطلقاً به چشم نميآيند و عمده اين ضعف را بنده در عدم توجه اولياي امور علمي و فرهنگي روسيه، به اين مواريث کهن علمي ميدانم.
موضوع پاياني نيز بحث اسناد کهن ايراني و فارسي است که خوشبختانه صدها هزار سند در مراکز آرشيوي روسيه قرار دارند و هر يک ميتوانند بسياري از خلأهاي پژوهشي و حتي حلقههاي گم شده نقطه نقطه تاريخ ايران زمين را تکميل و روشن نمايند. درباره قدمت اين اسناد بايد گفت که به لحاظ تاريخي، به نظر ميرسد بيشترين اين اسناد مربوط به دوره قاجار و اندي نيز متعلق به عصر صفوي، نادري و زندي باشند؛ نبايد از نظر دور داشت که بخش عظيمي نيز اسناد تاريخ معاصر ايران زمين است، ولي متأسفانه کار چنداني در معرفي آنها چه از طرف روسها و چه از طرف ايرانيان، کار چنداني نشده است.
اميد است که زمينه معرفي علمي اين منابع مطالعاتي ارزنده، از سوي اولياي فرهنگي دو دولت دوست ايران و روسيه نيز فراهم آيد. بدون ترديد هر سند، قطعهاي از يک پازل سترگ علمي است که اگر نگاه ما به اين مواريث کهن، از جنس "نگاه منشوري به متون" بوده باشد، اينها ميتوانند زمينه ساز توليدات علمي فراواني، چه در مراکز علمي ايران، و چه در دانشگاههاي روسيه باشند.